سید عبدالجواد موسوی نوشت: در سه سفر استانی همراه رئیس جمهور روحانی بودم. به قصد نوشتن سفرنامه. که نوشتم و اگر خدا بخواهد به زودی به صورت کتاب منتشر خواهد شد. از اولین سفر، بحث استقبال مردمی طرح شد. بحثی که هیچ وقت به نتیجه نرسید. علتش هم روحیه محافظه کارانه ای بود که جسارت برچیدن این بساط را نداشت.
قیاس مدام دولت روحانی و دولت احمدی نژاد سهم بزرگی در این عدم جسارت داشت. این قیاس هم از سوی احمدی نژادی ها و هم از سوی دار و دسته آقای روحانی به بهانه های مختلف صورت می گرفت. در همان سفر اول، خبرنگاران هیئت دولتِ قبل که تعدادشان کم هم نبود دم به دقیقه می گفتند این که استقبال مردمی نیست. ما در زمان آقای احمدی نژاد تا از فرودگاه بیاییم بیرون سه چهار ساعت طول می کشید. من هم پرسشم این بود که این بازی ها چه جای فخر فروختن دارد؟ از خاطر نبرده بودم که در سال های آخر دولت احمدی نژاد وقتی نهادهای خاص دست از حمایت او برداشتند و برای استقبال از او بریز و بپاش نمی کردند دیگر از آن استقبال های پُر شور خبری نبود. فیلم ها و عکس های روزهای آخر دولت معجزه هزاره سوم موجود است. می توانید ببینید و قضاوت کنید. همان هایی که او را برگزیده خدا و امام زمان می دانستند به او لقب سردسته جریان انحرافی دادند و دیگر حاضر نشدند دانش آموزان و کارمندان و جمعیت های دیگر را پای کار بیاورند و در نتیجه میزان استقبال از معجزه هزاره سوم این آخری ها از میزان استقبال یک مسئول محلی هم کمتر بود.
من در سه سفر نخست روحانی حضور داشتم. اولین سفر استانی آقای روحانی به استان خوزستان بود و طبیعی هم بود که بخواهند مانور قدرت و محبوبیت بدهند. خوزستانی ها هم انصافا سنگ تمام گذاشته بودند. سفر دوم به استان هرمزگان بود. در این سفر چنان که شاید و باید روی استقبال مردمی کار نشده بود. شاید هم فکر می کردند این جا هم مثل خوزستان است و نیاز به تبلیغات آن چنانی نیست اما مردم هرمزگان اصولا خیلی حال و حوصله شرکت در تجمعات این چنینی را ندارند. وقتی در ورزشگاه شهر بندرعباس جمعیت نه چندان زیاد را دیدم خوشحال شدم و گفتم امیدوارم همین ماجرا مقدمه خوبی باشد برای برچیدن بساط استقبال و هیاهوی بسیار برای هیچ. البته آقای روحانی آدم جو گیری نبود و در حضور جمعیت کم یا زیاد وعده خاصی نمی داد که بعدا پشیمان شود. حتی یادم هست یک بار وقتی در خوزستان وزیر نفت از او خواست دو درصد از درآمد نفتی خوزستان به همان استان اختصاص یابد و جمعیت از این پیشنهاد سر از پا نمی شناخت روحانی گفت: باید کار کارشناسی شود و آن کسی که فکر می کرد در همه زمینه ها کارشناس است مدت هاست رفته است. بار سوم مقصد سفر استان سیستان بلوچستان بود. سفر به شدت فشرده و خسته کننده ای بود. در آن جا هم نیاز به مانور محبوبیت به دلایل مختلف احساس می شد و جماعت سیستان و بلوچستانی هم حسابی مایه گذاشتند. البته هرچه حضور مردم پُر رنگ تر می شد فضا هم امنیتی تر می شد. در سفرنامه نوشتم که آیا اصلا این همه هزینه برای تامین امنیت این سفر می ارزید؟ یعنی نمی شد جور دیگری به مسائل سیستان و بلوچستان پرداخت و همین هزینه را برای رفاه و آبادانی آن جا خرج کرد؟ خب، بعد از این سفر دیگر من در جریان چگونگی استقبال مردمی از رئیس جمهور نبودم اما می دانم که کسی جسارت برچیدن این بساط را نداشت. در دور دوم هم که داستان کرونا و آبان 98 و دیگر مصیبت ها پیش آمد و دیگر نه سفری در کار بود و نه استقبال موضوعیتی داشت.
حالا آقای پزشکیان به استان سیستان و بلوچستان رفته است. خوشبختانه خبری از استقبال و این حرف ها نبوده. سایه نشین ها و سینه چاکان دولت پیشین و ورشکسته های سیاسی و کاسبان دوقطبی های مضحک دور برداشته اند که: بله، اگر به محبوبیت خودتان ایمان داشتید درمیان مردم حضور پیدا می کردید و از این دست حرف های مفت و صدتا یک غاز. البته یک شایعه هم رواج بسیار یافت: به دلایل امنیتی و اتفاقات چند هفته اخیر در استان، تصمیم گرفته اند بساط استقبال را جمع کنند. من واقعا نمی دانم برچیدن بساط استقبال به چه دلیل صورت گرفته اما امیدوارم همین اتفاق باعث شود دولتمردان بی خیال این نمایش های خیابانی شوند. واقعا مملکت اوضاعش آشفته تر از این حرف هاست که بخواهیم شو اجرا کنیم و پول بیت المال را خرج هزینه های بی فایده کنیم. میزان محبوبیت هرکس پای صندوق های رای مشخص می شود و گرنه با تعطیل کردن مدارس و ادارات و بسیج کردن کارگر و روحانی و دانشجو کسی محبوب قلب دیگران نمی شود. تازه من فکر می کنم این نمایش ها گاهی آدمیزاد را از حقیقت غافل می کند. اخبار استقبال از اعلیحضرت را در ماه های پایانی سلطنتش بخوانید و حیرت کنید. روزنامه های آن روزگار چنان با شور و هیجان از استقبال مردمی سخن گفته اند کانه دستگاه سلطنت دست کم چند قرن دیگر باقی خواهد ماند اما حقیقت چیز دیگری بود و مضی ما مضی.
مخلص کلام: جناب آقای پزشکیان! اگر دین شرط است که جامع شریعت و طریقت فرمود: این بازی های بیهوده سبب رنج در دنیا و آخرت است. اگر همین عقل حکمرانی شرط است که خوب می دانید این نمایش ها جز زجر دادن مردم خسته ای که از تحریم ها و ناکارآمدی ها و دیگر مصیبت های بی شمار به ستوه آمده اند حاصل دیگری ندارد. پس مرگ یک بار و شیون هم یک بار. بگذارید دشمنان و مخالفان شما هرچه می خواهند بگویند. حق دارند بندگان خدا. این مقدار را هم نگویند چه بگویند. شاید دو روزی طعنه و کنایه بزنند اما آن ها نیز در نهایت شما را بابت این عمل خردمندانه و جسورانه تحسین خواهند کرد. این که دیگر رفع فیلتر نیست که بگوییم دست شما نیست. یاعلی مدد.