در مسیحیت تحریف شده انگاره مسیح (ع) فرزند خدا، ناگزیز راه کمال را بر انسانهای دیگر میبندد، چراکه وجه انسان بودن ایشان را کاسته و بالنتیجه از قابلیت الگو بودن ایشان میکاهند. اما در اسلام انسان آرمانی بهمثابه یک الگو توان تربیت انسانهای دیگر را دارد. نظریه و انگاره انسان کامل و جامعه کامل مهدوی است که انقلاب اسلامی ایران را بهعنوان مقدمه خود توجیه و نیز بهوجود میآورد. درواقع خود امام خمینی(ره) و پس از او مقام معظم رهبری نمونه بارزی از تأثیر فرهنگی-تمدنی انسان کامل در اسلام میباشند.
مسیحیت تحریف شده دنیا و آخرت را در برابر هم میگذارد و میگوید که کار قیصر را باید به قیصر سپرد و کار مسیح را به مسیح. مسیحیتی که دنیا و آخرت و نیز دین و سیاست را ازهم جدا و دوگانه میانگارد و از سویی دیگر انسان کامل و آرمانی را کاملاً آنجهانی و الوهی میسازد نمیتواند همچون اسلام قابلیت انسانسازی و تمدنسازی داشته باشد.
برخلاف مسیحیت که قایل به جدایی دین و سیاست است، در اسلام پیوند وثیقی میان امر قدسی و امر دنیوی وجود دارد. همچنین دولت و حکومت در اسلام تلاشی است تا آنچه که قدسی است در قالب ساختارهای بشری جنبه عملی و دنیوی بگیرد.
پیشرفت و تمدنسازی در الگوی اسلامی- ایرانی تنها با امتزاج و رشد توأمان دین و سیاست بهوقوع میپیوندد اینگونه تمدن اسلامی به مثابه یک کل منسجم و ارگانیک پویایی و حرکت خواهد داشت. تمدن اسلامی به عنوان یک آرمان-در الگوی اسلامی- ایرانی- به رهبری یک انسان اگرنه کامل، اما تابع انسان کامل(معصوم) دارد که مشابه او نیز عمل کند. این رهبر نیز مانند تمدن آرمانی اسلام باید دارای وجودی منسجم و جامعیتی لازم باشد.
رهبری معظم بر ضعف فرهنگی و علوم انسانی در غرب تأکید دارند و این امر که غرب برخلاف پیشرفت در حوزة سختافزاری در عرصه نرمافزاری یا همان انسانی - فرهنگی دچار عقبماندگی و از این حیث در وضعیتی نامتوازن به سر میبرد. در واقع توجه رهبری انقلاب به سقوطی تدریجی است که به سبب همان عدم توازن گریبانگیر غرب شده است. این سقوط همانا ریشه در دوگانهانگاری دارد که در مسیحیت و سپس اندیشه دکارتی و مدرن میان دنیا و آخرت و روح و جسم(بعد معنوی و مادی) نهاده شده است.
در اسلام و تمدن اسلامی همانگونه که روح و جسم در برابر هم نیست، علوم روحانی(انسانی) و علوم مادی(تجربی)نیز در برابر هم نیستند.
تمدن غرب در دورة یونان باستان سقوط کرد، چراکه در آن تنها به علوم روحانی یا انسانی (مانند فلسفه) توجه جدی میشد و تمدن کنونی ما نیز با وارونه کردن آن روند، توجه به علوم تکنیکی را مطمح نظر قرار داده است و از اینرو همچون یونان باستان راه انحطاط در پیش دارد.
در آخر باید گفت الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، مبتنی است بر سازواری ارگانیک و کل منسجم دنیا و آخرت، روح و جسم، علوم انسانی و علوم تجربی و تعالی انسان در بعد مادی و معنوی. تأکید رهبر معظم انقلاب بر لزوم نگاه جامع و کل گرایانه محصول چنین بصیرت و معرفتی در نزد ایشان است.