و سرانجام تهران به رنگ قرمز درآمد. شاید سالها بعد اگر نشانی از این یادداشتها مانده باشد، خواننده بتواند درک کند که تا چه اندازه سایهی شوم کووید 19 بر تمام شئون زندگی ما سنگینی کرده، بخصوص که حالا سویهای بسیار سرایت پذیرتر از راه رسیده است. به قول یکی از دوستان پربیراه نیست اگر برج میلاد کم کم به یکی از کانونهای ابتلا به امیکرون بدل شود!
دراین میان البته خطر عکاسان را بیش از همه تهدیدی میکند، چراکه برای عکاسی از عوامل تولید فیلمها و بازیگران (که حسابی از ژست گرفتن جلوی دوربینها کیفور هستند!) مجبورند به صورت فشرده و تنگ هم در چند ردیف روبروی آنها مشغول عکاسی باشند. خوشبختانه برگزار کنندگان جشنواره هم با دیدن وضعیت نامطلوب سالن برگزاری نشستها که علاوه بر تجمع و فشردگی جمعیت، تهویهی هوای درستی هم نداشت. تغییر مکان داده و در سالن اصلی این نشستها را برگزار میکنند. این کاری بود که در گذشته نیز انجام میشد.
نکته جالب این که سال به سال در جشنواره بر تعداد عکاسان افزوده شده است، در حالی که مطبوعات تخصصی و سینمایی ایران به قهقرا رفته و جز نام و نشان چیزی از آنها نمانده. اینکه به جز دوربینهای عکاسی، برخی با گوشی موبایلشان هم مشغول ثبت لحظههای حضور سلبرتیها هستند، آشکارا حکایت از تغییر ماهیت تدریجی رسانهها و تصویری شدن عمده آنهاست. تا جایی که بخش قابل توجهی از این رسانهها که فقط در فضای مجازی فعالند، به صورت اینفوگراف، دادن ستاره و یا نوشتن یکی دو کلمه به فیلمها میپردازند. مثل اینکه درباره نخستین فیلم امروز «برف آخر» ساخته امیر حسین عسگری به ترتیب زیر عمل کنیم:
کارگردانی: کنترل شده/ فیلمنامه: عمیق و دقیق/ فیلمبرداری چشم نواز/ بازیگر مرد : عالی/ بازیگر زن: خوب و....!
گویا بسیاری از مخاطبان هم این با این نوع اظهار نظر مشکلی ندارند؛ چراکه هم کار منتقد را راحت می کند و مخاطب را. «برف آخر» که امین حیایی در نقش یک دامپزشک بازی میکند، در طبیعتی بکر و برفی فیلمبرداری شده و مراحل تولید دشواری را پشت سرگذاشته است. اما کارگردان مزد این سخت کوشی را گرفته و تماشاگران فیلم اغلب راضی از سالن بیرون میآیند. این فیلم که پیش از نمایش تحت الشعاع نام احسان علیخانی قرار داشت؛ حالا نه تنها از ریز سایه او در آمده و بلکه امتیازی برای خود او محسوب میشود. امین حیایی به گفته خودش آنقدر مجذوب این کار و فیلمنامهاش بوده که دیگر پروژهها را نپذیرفته تا تمام و کمال در خدمت «برف آخر» باشد.
فیلم دوم امروز اما از یک جهت اثری کاملا متفاوت در جشنواره امسال محسوب میشود. اثری در ژانر اکشن که در سینمای ایران همیشه جای آن خالی بوده و معدود نمونههای ساخته شده آن نیز چنگی به دل نمیزدهاند. «لایههای دروغ» ساخته رامین سهراب شرایط تولید پر نوسانی داشته است. شکستن پای کارگردان که خودش هم نقش اصلی فیلم را برعهده دارد یکی از حواشی آن بوده که چند ماهی بین تولید وقفه انداخته است. اکشنی پر حادثه در سینمای ایران از کارگردانی که در پنج سالگی نیز تجربه همبازی شدن با جمشید هاشمپور را داشته است! شخصیت اصلی فیلم داستان یک آتشنشان است و به صورت یک پروژه مشترک بین ایران فنلاند جلوی دوربین رفته است. اجرای صحنههای اکشن آن که بدون بدلکار و توسط خود رامین سهراب انجام شده و میتوان فراتر از نمونههایی دانست که پیشتر در سینمای ایران دیدهایم.
نهایتا امروز روز فیلمهای متفاوت بود، یکی از لحاظ فضا و طبیعت بکر و برفی اش و دیگری از منظر ژانر. اگر تماشاگران ایام جشنواره را کمی حرفهای تر از عامه سینماروها در فصول معمولی اکران محسوب کنیم در مجموع از «برف آخر» بیشتر راضی خواهند بود. هرچند که به نظر میرسد «لایههای دروغ» اکران عمومی موفقتری داشته باشد، بخصوص که سازنده اش از اکران جهانی فیلمش صحبت کرده است.
استقبال از جشنواره امسال به دلیل پیامدهای بیماری کووید 19 آشکارا کمتر از سالهای پیش بوده است. اگرچه در هنگام نمایش فیلمهای حاشیهدار یا آنها که به دلیل حضور بازیگران مطرح یا کارگردانهایشان شناختهشده اند، سالنها تقریبا پر شدهاند اما در برخی از سینماها، نمایش فیلمهای بخش مسابقه نیز نتوانسته تماشاگران زیادی را جذب خود کند. عجالتا تنها کاری از دست ما بر میآید این است که دعا کنیم آمار مبتلایان بالا نرود که در غیر این صورت، چهلمین دوره جشنواره به دورهای بدل می شود که کمترین استقبال را در میان مخاطبان برانگیخته است.