این مطلب در پاسخ به یادداشت اخیر دکتر نعمت الله فاضلی تحت عنوان «با عصبی نویسی چه کنیم» نوشته شده است. وی در این یادداشت نقد را بهترین هدیه دانسته است (نقل به مضمون).
نقد، مقابل نسیه و نسیان است. این که نویسنده انقلابی و دلداده انقلاب اسلامی بکوشد جمهوری اسلامی را نقد کند، اولاً برای این است که مانع از فراموشی و نسیان آن نسبت به ریشههای خودش شود و ثانیاً برای این است که اهمیت جمهوری اسلامی در تمامیت و ذاتیت آن را یادآوری کند.
بر این اساس، چه دعوت و چه هشدار به سکوت در برابر جمهوری اسلامی از بدترین ظلم ها است. سکوت، از سویی انسداد سیستم و از سویی دیگر یا بیاعتنایی یا ترس منتقدان را القا و تثبیت میکند.
گفته شد که نقد در برابر نسیه و نسیان است. بر این اساس، نقد هر کس بر هر چیز از جمله جمهوری اسلامی، ممکن است بازتولید آن باشد؛ یعنی می تواند مانع از آرشیوشدن و فراموشی آن (خاستگاه) باشد و آن را زنده نگه دارد. این روند در معنای انقلابی آن(انقلاب اسلامی) می گوید که خاستگاه(ارزشهای آغازین وتأسیسی) می بایست خواستگاه (اراده: ارزش های عملی و رفتاری و هدف) جمهوری اسلامی باشد.
به راستی مواجهه برخی با آرمانهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی و عدالت، در بهترین حالت، مواجههای عتیقه جاتی و از نوع علاقه یک کلکسیونر به برخی اشیا است و آرمانها را از خصوصیت و خصلت ِ حیاتداشتن و حیاتبخشیْ تهی میکند.
نیچه می گوید: «خاموش ترین کلمات طوفان می زایند.» با الهام از این جمله پر معنا، میتوان گفت خاموشی منتقدان به نازبانیشدن و بدنی شدن اعتراض- ولو بالقوه- دامن میزند. در این شرایط، کلمات دیگر چندان از نظم و روشنی و منطق برخوردار نبوده و به منزله و شبیه پرخاش و بنابراین عمدتاً امتداد بدن و نه زبان (عقل) خواهند بود.
در این وضعیت، اعتراض شبیه جیغزدن کودکان میشود. چراکه از سویی شهروند شبیه یک طفل احساس میکند که نمیتواند سخن بگوید (به او اجازه انتقاد درست و واضح و علنی و رسمی نمیدهند) یا این که سخن او فهمیده نمیشود و سیستم ارزشی برای سخن او قائل نیست. در این شرایط کلمات از ترس خاموشی (تاریکی یا سرکوب) به خاموشی می روند یا به جیغ بدل میشوند.
درجه آزادی باید چنان باشد که حتی بعضاً به عصبینویسی-تعبیری از دکتر نعمت الله فاضلی- هم میدان دهد. هرچند در مقام درستی و نادرستی، عصبینویسی/گویی به معنای هتاکی، درست نیست اما برخی ابزارِ ابرازی جز این ندارند .
در عینحال، لازم است که اندیشمند و نویسنده حتی در نقد بنفکن و برانداز خود بر هر کس و هر چیز و هر سیستمی، جانب ادب را رعایت و همه را دعوت به ادب و احترام کند. واقعیتی واضح است که امروز چه در میان حامیان گفتار مذهبی و گفتار روشنفکری و چه ترکیب این دو، میتوان عصبینویسی را دید.
درعینحال میبایست به عصبینویسان هم احترام گذاشت. چنانکه اخلاق الهی و انسانی میگوید در برابر پرخاشگری، پرخاش نکن و حتی در عوض به او احترام بگذار.