افشاگری فقط برای افشاگری؟!...

ماجرای افشاگری برخی بازیگران زن سینمای ایران درباره آنچه نام های مختلفی بر آن می توان گذاشت ( تعرض، خشونت، توهین و...) در دو روز گذشته که یکی از بازیگران شناخته شده دیگر به این جریان پیوست دوباره مورد بحث و جدل در افکار عمومی و فضای مجازی قرار گرفته است.

اینکه این ماجرا تحت تاثیر یک پویش در خارج از مرزها راه افتاده یا حرکتی است ریشه دار در داخل هیچ اهمیتی ندارد اگر که هدف بیان یک حقیقت (با هر درجه ای) باشد اما واقعیت این است که بازیگران این پویش و مدافعان آن در مقابل این پرسش هم قرار دارند که هدفشان چیست و به دنبال چیستند؟ و آیا این مسیر کمکی به این هدف می کند یا خیر؟

شاید این اهداف را بتوان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱_ احقاق حق
۲-آگاهی بخشی
و
۳-جلوگیری از تکرار آن

مسیر گزینه اول کاملا روشن است. شکایت و پیگیری قضایی. طبیعتا خواهند گفت به دلیل زمان وقوع جرم و برخی محدودیت های دیگر، شاکی نتیجه مطلوبی نمی گیرد. البته در بحث های منطقی یا حقوقی گفته می شود گاهی ادعای کسی حقیقت دارد اما نمی تواند اثباتش کند یا مدارک و شواهدی که برای اثبات آن لازم است وجود ندارد ، بنابراین، این امر نافی آن حق نیست. اما این پرسش هم متقابلا موجه است که چرا قربانیان با تاخیر به این افشاگری ها مبادرت کرده اند. ممکن است افشاکنندگان بگویند بنابر تجربه و شناختی که از عرف فرهنگی جامعه دارند هزینه و فایده این کار را سنجیده اند و به خصوص از حمایت اجتماعی در بدنه سینما و جامعه مطمئن نبوده اند. این بیان حاوی حقیقتی تلخ است. در جامعه ما عرف فرهنگی دربرخورد با زنان معمولا عادلانه عمل نمی کند و به اصطلاح جامعه شناسان در چنین موقعیتی « سرزنش قربانی» از مجرم بیشتر می شود. اما متاسفانه علیرغم این حقیقت و همدلی با آن، این تمام ماجرا نیست. دستکم در ۱۰ سال گذشته برخی از چهره های سینمایی از این واقعیت در سینمای ایران سخن گفته بودند ( گیریم گزنده و برخورنده) و زمینه لازم، هم در صنف و هم در جامعه به طور نسبی و مقدماتی فراهم آمده بود اما تعارفات معمول صنفی یا شاید مورد پسند نبودن کسانی که از این واقعیت سخن گفته بودند باعث شد حتی از خود صنف بازیگران زن- که بعضا در میان شان برخی از مدعیان امروزی نیز دیده می شود- این افشاگری را حمل بر بی احترامی به سینما کنند. مخاطب عمومی در جامعه همانند ما با قربانیان این وقایع همدردی می کند اما این سوال را هم می پرسد که چرا قربانیان فرصت های پیش آمده قبلی را به راحتی از کف دادند؟ اگر آن موقع هدف حفظ حرمت سینما بود آیا حالا این حرمت، حفظ شده؟! با ادامه این روند چطور می توان از وجاهت سینمای ایران در افکار عمومی و ساحت هنر دفاع کرد ؟!

درباره پیگیری هدف دوم نیز باید گفت که این افشاگری ها عموما حاوی تعابیر قابل تفسیری هستند. بنابر عرف فرهنگی ما تعرض معنایی متفاوت از عرف فرهنگی در غرب دارد. آیا قربانیان این اتفاقات همگی یک نوع از تعرض را تجربه کرده اند؟ هر چند هر یک از این تعرض ها باید شدیدا شماتت و بازخواست شود اما در ادعاهای طرح شده در فضای مجازی این پرسش جوابی نمی گیرد و نکته مهم دیگر آنکه کسانی که در این افشاگری ها به صراحت از آنها نام برده می شود همه در معرض قضاوتی یکسان قرار می گیرند که با توجه به دشواری اثبات ادعاها چندان هم عادلانه به نظر نمی رسد.

هدف سوم اما زمینه گسترده ای برای کنشگری اجتماعی موثر در این باره فراهم می کند که متاسفانه افشاگران آن را هم نادیده گرفته اند ، به این معنا که عمده این افشاگری ها محدود به همراهی جداگانه قربانیان در فضای مجازی شده و به شکل گیری زمینه های واقعی و موثر حقوقی و صنفی برای پیشگیری نینجامیده است . فرصتی که قربانیان این بار نباید آن را از دست بدهند.

.


پست های مرتبط

پیام بگذارید