آنها که با نگاهی تقلیل گرایانه و پراگماتیستی، انقلاب اسلامی را از جمهوری اسلامی جدا کرده و آنرا تاریخ آن را منقضی می دانند، همانها بودند که تحت لوای گفتمان برجامی و مطرح کردن برجام های جدید، تلویحا یا تصریحا از زمانمند و غیر ضروری بودن نهاد ولایت فقیه و اصل اسلامی بودن نظام در ایران نیز سخن گفته اند.
از نظر آنها جمهوری اسلامی یک رژیم سیاسی است که با لوکوموتیو انقلاب اسلامی به حرکت درآمده ولی برای ادامه مسیرش ضروری است که هم ریل و هم موتور محرک خود را تغییر دهد. بدین ترتیب «برجام» با تاکید بر دوگانه ی دروغین واقعیت ها- شعارها، به فرآیند تهی سازی نظام جمهوری اسلامی از روح و ماهیت اصلی اش یعنی انقلاب اسلامی بدل شد. از نظر این گروه، انقلابی بودن مانعی بر سر راه جمهوری اسلامی است. عبارت اخری این انگاره، تقابل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یا انقلاب و کشور(کشورداری) است. این گروه با ایجاد امید کاذب، سبب پیدایش ناامیدی پس از امید شدند که به مراتب خطرناک تر از ناامیدی پس از ناامیدی است. این گروه بدینسان کشور را وابسته به برجام کرد و برجام را بدل به نه تنها مهمترین مسأله، که مسأله ی مسأله ها و عمده مسأله کشور کرد. در مقابل، دولت آقای رییسی از وابسته کردن کشور به برجام دوری گزید و مدبرانه از ایجاد «امید کاذب» و نیز «وعده برجامی»، «انتظار برجامی» و «رویای برجام» یا برجام به منزله رویا جلوگیری کرد.
در اثر این سیاست، از سویی برجام کم اثرتر و کم اثرتر شده است و از آن سو، آمریکا و غرب را در بن بست و تشویش گرفتار آورده است. احتمال دستیابی ایران به بمب اتمی بدل به یک شبح بر سر سیاست رسمی غرب شده است؛ آن هم در حالتی که گزینه جنگ علیه ایران برای آنها نه مطلوب و نه ممکن است.
دولت رییسی به درستی توانسته در عرصه مذاکرات، هم «استبکارستیزی با استدلال» را به تجلی برساند(منطق انقلاب اسلامی) و هم عمیق تر از این توانسته اقتران و وحدت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به رخ بکشد.
فراموش نمی کنیم که حسن روحانی در تیرماه ۹۴گفت: «کافی است! دوران احساسات کافی است! در هر انقلابی این جور است. احساسات فراوان است. شش ماه، یک سال، دو سال، سه سال... 36 سال 37 سال از انقلاب گذشته است. واقعیت ها را تبیین کنیم؛ جامعه ما بداند واقعیت ها چیست؛ بداند تعامل با دنیا یعنی چه.»
در مقابل این نگاه انحرافی، رهبر معظم انقلاب، انقلابی بودن را تنها راه حفظ و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی می دانند:
«مکرر می شنوید گفته می شود تا وقتی ایران دنبال انقلاب است کار ما با ایران مشکل است. راست می گویند! و من اضافه می کنم تا وقتی تفکر انقلابی و حرکت انقلابی هست به توفیق الهی پیشرفت ایران، نفوذ روز افزون ایران، هیمنه و تسلط معنوی و روحی ایران... بیشتر خواهد شد.»
دولت بایدن در پی میراث غلط ترامپ بوده و دنبالچه آن است. اینجا باید پرسید چگونه آن روزنامه اصلاح طلب در فردای انتخاب بایدن، در صفحه اول خود چنین تیتر زد که «بایدن، بنان است ترامپ تتلو»! از این رو مشکل بنیادین خیلی ها با نظام اسلامی نه حتی دوگانه انگاری انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، که دلدادگی به غرب و خودباختگی است. انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن پیش از هر چیز با شعار استقلال در پی آزادی از دخالت نیروی خارجی و امید به این نیرو بوده است.
سخن نهایی اینکه دولت رییسی توانسته بیش از دولت نهم و عمیق تر و منسجم تر از آن گفتمان انقلاب اسلامی را محقق سازد؛ گفتمانی که شرط عقلانیت را انقلابی بودن و شرط انقلابی بودن را عقلانیت می داند. این گفتمان از فرافکنی و مسئولیت گریزی دوری کرده و ضعف و قوت را عمدتاً در درون خود و کشور می جوید.