محبوب محجوب

تردیدی نیست که فمینیسم سکولار و وسیع ترین از آن، "دین زدایی" از عوامل برهم خوردن تعادل در غرب و نیز جامعه ما در گذشته بوده است.

حجاب زدایی نیز مقارن و سازگار با خانواده زدایی بوده است(و گاه ملازم). حجاب زدایی نیز مشابه پدرزدایی به افول یا سقوط خانواده انجامیده است. به قول آنتونی گیدنز در کتاب فراسوی چپ و راست، از وقتی پدر به عنوان ستون خیمه خانواده فروریخت، خانواده هم فروریخت. باید اضافه کرد از زمانی بی حجابی بدل به ارزش برای برخی افراد شد، میان همین افراد، طلاق و مشکلات عاطفی و روحی بیشتر و از سویی ازدواج و عشقْ کمتر شد.

اما مهم تر از ویرانی پدر، ویرانی قداست ازدواج و خانواده توسط نگاه سکولار و مشخصا نگاهِ بعضاً شیطانی فمینیسمِ سکولار بوده که معمولا با تخریب و حذف حجاب همراه است.

این نگاه بعضاً با توصیه به زن برای قراردادن بدن اش در نوشته های خود، از زن، حیازدایی، زن زدایی و انسان زدایی کرده است. در مرتبه ای پایین تر، فمینیسم، و به ویژه فمینیسم ایرانی، با تحقیر حیا و حجاب، به آوارگی و بی پناهی دامن زده و در بیشتر موارد، زنان مورد نظر ، مطلوب خود را از تجربه عشق، آرامش و خانواده به عنوان سایبان مقدس محروم کرده اند.

نیچه از زنی آرمانی سخن می‌گوید که این زن، شرافتی و ظرافتی دارد. او حجبی دارد و سهل‌الوصول نیست؛ این زن حائز رازناکی است و به مرد، نظری نمی‌کند. او می‌گریزد و می‌رباید و چون می‌گریزد، می‌رباید.

ربودن با دزدیدن متفاوت است. یک طنازی و افسون در ربودن وجود دارد. مرد به چنگ می‌آورد، اما زن می‌رباید. این ربودن، شاهانه است. همچنانکه رولان بارت می‌گوید، عشق در یک حضور و غیاب است که رخ می‌دهد. وقتی زن، موجودی همیشه حاضر و دم دستی برای مرد شد، عشق، امکان حضور و ظهور نمی‌یابد. این غیاب و تاریکی است که می‌رباید؛ لحظه‌ای درخشش زن در حضور و دوباره پس‌رفتن به غیاب و تاریکی. در حقیقت، همین آمد و رفت در حضور و سکونت در غیاب است که بستر تولد نورانیِ عشق آرمانی یا مقدس است.

نیچه این زن محجوب را محبوب می‌داند.


پست های مرتبط

پیام بگذارید