بیرو، تصویر یک اسطوره
کمتر کسی است که چهره علیرضا بیرانوند در مسابقه با تیم استرالیا وقتی که توپ پنالتی کریستیانو رونالدو را گرفت و عاشقانه توپ را در آغوش کشید، ندیده باشد؛ عشقی که ریشه در نوجوانی او دارد. حالا همین فرد موضوع فیلم بیرو ساخته مرتضی علی عباس میرزایی شده است. فیلمی درباره یکی از اسطورههای فوتبال که از زمانی که در زمینهای خاکی روستای خود بازی میکرد تا آغاز راه قهرمانی و پلههای صعود او را به تصویر کشیده است. فیلمی بیوگرافیک و شخصیتمحور که کارگردان تلاش کرده بود مسیر پرفراز و نشیب موفقیت یک نوجوان روستایی را به طرز قابل باوری به تصویر بکشد.
روایتی ساده و راحت از مسیر زندگی کسی که برای رسیدن به عشقاش، فوتبال با مخالفتهای پدر مبارزه کرد، دور شدن از کسی که دوستش داشت را تحمل کرد، در پارکهای تهران خوابید و برای اندک درآمد و جای خوابی روز و شب کار کرد و آنقدر تلاش کرد تا بالاخره بر رفیع ترین قله فوتبال کشور ایستاد. به همین دلیل وجه انگیزشی فیلم خصوصا برای نوجوانان و جوانانی برجسته میکند تا برای رسیدن به اهداف متعالیشان دست از تلاش و مبارزه بر سختیها برندارند. خصوصا که مسیر این نوجوان روستایی در تهران در مقابل کسانی قرار داشت که با پول و ارتباطات مختلف خیلی زود به اهداف خود دست پیدا میکردند.
بیرو فیلمی است که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار و او را متاثر میکند. صحنههایی از شادیها و موفقیتهای غرورآفرین یک نوجوان روستایی که شخصیت اصلی او را دوستداشتنیتر از قبل میکند. حسین بیرانوند، بازیگر نقش علیرضا بیرانوند (که البته هیچ ارتباط خانوادگی با هم ندارند) ساده و بیتکلف برای اولین بار جلوی دوربین یک کارگردان ایستاده و نشان میدهد که میتواند مثل شخصیتی که نقش او را ایفا کرده بود به زودی پلههای موفقیت در بازیگری سینما را طی کند.
مرد بازنده، اقتصاد و سیاست رمزآلود
محمدحسین مهدویان امسال با فیلم «مرد بازنده» در جشنواره حضور دارد، کارگردانی که تقریبا از زمانی که به عرصه سینما وارد شده هر سال یک فیلم پر سر و صدا ساخته و توجهات را به خود جلب کرده است. البته که این توجهات علاوه بر فیلمهای اصولا خوشساخت، هم به خاطر موضوعهای حساسی است که انتخاب میکند، هم به خاطر حامیانی است که مسیر فیلمسازی او با موضوعات خاص و وِیژه را هموار میکنند و هم به خاطر بازیهای خوب بازیگران فیلمهایش است.
موضوع مرد بازنده که نقش اول آن را همچنان جواد عزتی بازی میکند و همچنان مثل نقشهای دیگرش میدرخشد، سیاست، اقتصاد و دستهای پنهان روابطی مبهم و رمزآلود است که نمیگذارند حقیقت و واقعیت برملا شود. دستهایی که میکشند، زندانی آزاد میکنند و مامور آگاهی پرونده را جابهجا میکنند و... ابهامی که حتی اجازه نمیدهد پایان داستان، دستهای پنهان شناخته شوند و همین امر مسامحهکاری کارگردان را نشان میدهد که نمیخواهد در هیچ سوی قضیه بایستد و فقط قصهای را روایت میکند و اجازه میدهد مخاطب از ظن خود یار فیلم شود و تعابیر خودش را داشته باشد.