همه گله داریم، همه در زندگیمان با مشکلات ریز و درشتی مواجهیم و چهبسا اکثر ما دخل و خرجمان با هم جور در نمیآید. بیشتر ما روز و شبمان را با فکر رتق و فتق امور زندگی گذرانده و فکر اجاره و قسط عقبافتاده و هزار و یک گرفتاری امانمان را بریده اما هیچکدام از این مصائب، دلیل موجهی برای بیتفاوتی به آینده ایران و خودمان نیست. ایران نیازمند حضور ما و تعیین سرنوشت کشور است و بیتفاوتی به آن هیچ توجیهی ندارد. رایدادن حق ماست و این حق به هیچعنوان قابل چشمپوشی نبوده و نیست. مگر امکان رقمزدن سرنوشت کشور به دست خود، امکان کمی است؟ انقلاب این حق را به ملت داد تا با اراده خود در سرنوشتش شریک شده و مسیر آینده را رقم بزند. حق تعیین سرنوشت و حاکمیت اراده ملت، آرمانی بود که از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی دنبال شد و بهواسطه این تحول شگرف در سال ۵۷ مردم توانستند اراده خود را بر هر امر دیگری غالب کنند.
این موهبت بزرگی است که انقلاب به مردم ایران اعطا کرد و باید مسیری را که از یک سده گذشته به اینسو طی شده بازنگری کنیم تا ابعاد وسیع و اهمیت حقی که نصیب ملت شده نمایان گردد. بهواسطه انقلاب، مردم به جایگاهی رسیدند که بهجای رعیت خطابشدن و کنارگذاشتهشدن از مناسبات سیاسی، در تعیین عالیترین مناصب نظام سیاسی دخیل شدند و همین مسئله حاکی از نگاه والا و اهمیتی است که نظام جمهوریاسلامی برای مردم قائل میشود. آیا احاطه مشکلات، توجیه مناسبی برای نادیدهگرفتن این جایگاه مهم مردم و حقی است که به ملت اعطا شده؟ این ما هستیم که سرنوشت و آینده خود را رقم خواهیم زد و چرا باید با بیتفاوتی و بیرون میدان نشسته و اختیارمان را به عدهای دیگر دهیم؟ هیچ منطقی برای تفویض اختیار خود به دیگران برای تعیین شرایط کشور و زندگیمان وجود ندارد و اگر به این کار مبادرت ورزیم، یعنی انکار حق خود و اجازه به دیگر افراد جامعه برای دخالت در زندگی ما.
فراتر از حق ملت و حاکمیت اراده آنان، اهمیت و نقش انتخابات در رقمزدن شرایط ایران است. هر چند بسیاری سعی دارند نهاد انتخابات را بیاثر جلوه داده و همه جریانها و نامزدها را یکسان تلقی دهند اما این واقعیتی انکارنشدنی است که تفاوتهای بارزی بین آنها وجود دارد. قضاوت درباره دولتهایی که در ادوار مختلف اداره کشور را بهدست گرفتهاند، تفاوتهای قابلتوجهی داشته و این نشانه بارزی برای اهمیت رایدادن و شرکت در انتخابات است. ما با رای خود توانایی تعیین جهتگیری کشور در ۴ سال و چهبسا ۸ سال آتی را داشته و از این فرصت باید به بهترین شکل ممکن بهره ببریم.
چهبسا برخی تلقی کنند که رایندادن هم نوعی کنش سیاسی برای بیان اعتراض به وضع موجود بوده که هر چند این گزارهای قابلاعتناست اما واقعیت آن است که این اعتراض در کوتاهمدت در کانون توجهات قرار گرفته و گذر زمان آن را بهدست فراموشی خواهد سپرد و حتی با دستاویزهای بسیاری توجیه خواهد شد. آنچیزی که مسلم است، غلبه فواید کنشسیاسی و شرکت در انتخابات بر بیتفاوتی و بیرون گود نشستن است. اگر رایدادن مزیتها و فواید اندکی داشته باشد، رایندادن و قهر با صندوق رای هیچ سودی نداشته و دردی را درمان نخواهد کرد. به سرنوشت ایران بیتفاوت نباشیم.