رقابت دو نامزد حاضر در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری و بحث و جدلهای شکلگرفته میان آنها و تمرکز ستادهای انتخاباتی طرفین بر سیاستورزی تقابلی، باعثشده که مسئلهای مهم در این بین مغفول بماند و آنچیزی نیست جز ظرفیت تعیین کننده سبد رای محمدباقر قالیباف.
قالیباف در مرحله اول انتخابات حدود ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار رأی بهدست آورد و بهرهگیری از آرای وی میتواند در رقمخوردن سرنوشت انتخابات موثر باشد. مزیت سبد رای قالیباف را در کنار فاصله کم نامزدها در محله اول بگذاریم تا اهمیت و چهبسا تعیین کنندگی سرنوشت ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار رای نامزد سوم انتخابات، بیش از پیش مشخص شود.
هر چند که حالت مطلوب، افزایش قابلتوجه میزان مشارکت و نتیجهای فراتر از حضور ۴۰ درصدی پای صندوق رای است اما باید پذیرفت که در فاصله یکهفتهای تا برگزاری مرحله دوم نمیتوان تفاوتهای چشمگیر و فاحشی را در میزان مشارکت انتظار داشت و شاید از لحاظ حساسیت بیشتر دور دوم و غلبه فضای تقابلی، تا حدی مشارکت رو به افزایش رود اما ترمیم زخم مشارکت و رسیدن به نصابهای گذشته، فرآیند بلندمدتی را نیاز است که در حال حاضر امکان تحقق آن وجود ندارد. بنابراین با این اوصاف و با فرض ثبت مشارکت نزدیک به دور اول و اندکی بیش از آن، باید سرنوشت سبد رای محمدباقر قالیباف در دور اول انتخابات را پیشبینی کرد.
یکی از فرضیههای موجود، حمایت قاطع رایدهندگان به قالیباف از رویکرد انتخاباتی وی برای دور دوم است. قالیباف طی روزهای گذشته در بیانیهای حمایت خود را از سعید جلیلی ابراز و از حامیان خود درخواست کرد که بهمنظور بازنگشتن جریانی که مسبب بسیاری از مشکلات امروز کشور است، به جلیلی رای دهند. بخش قابلتوجهی از آرای ماخوذه قالیباف، ریشه در پایگاه رای ثابتی دارد که در همه ادوار انتخابات او را همراهی کردهاند. غیرقابل انتظار نیست که این قسم از آرای قالیباف بهدلیل حمایت از جلیلی، در دور دوم نصیب نامزد اصولگرایان شود اما این تمام ماجرا نیست. نکتهای که باید در تحلیل آرای ماخوذه محمدباقر قالیباف درنظر گرفت، آرایی است که بهدلیل خصایص شخصی و تواناییها نصیب وی شده. تصویری که از قالیباف نزد بخشی از افکار عمومی حکشده، چهرهای تکنوکرات، توسعهگرا و با توان اجرایی بالایی است که حتی بسیاری از افرادی که حتی از لحاظ سیاسی نسبتی با وی ندارند را هم جذب خود میکند. این مزیت مخصوص به قالیباف است که حتی برخی از هواداران جریان اصلاحطلب را هم به خود جلب میکند اما وقتی که او در عرصه رقابت نیست، میتوان متصور شد که این قسم رایدهندگان به خاستگاه سیاسی خود بازگشته و ترجیحات جناحی را مدنظر قرار دهند.
بنابراین ما پیرامون سبد ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار رای قالیباف، با دو بخش مواجهیم؛ قسمت مربوط به پایگاه رای ثابت وی و بخشی دیگر که بهعلت کاراکتر و تواناییهای او نصیبش شده. تشخیص قطعی برتری هر کدام از این بخشها بر یکدیگر، امکانپذیر نیست اما با حدس و گمانهزنی میتوان متصور شد که پایگاه رای ثابت قالیباف سهم بسزایی در آرای کسبشده او دارد و با توجه به وجاهت او نزد هوادارانش، این بخش از رایدهندگان توصیههای انتخاباتی او را مدنظر قرار دهند. هر چند که نمیتوان بهطور قاطع سخن گفت و انتخابات در ایران همواره آبستن عجایب و شگفتیهای بسیاری بوده اما مسئلهای که قطعی است، نقش تعیینکننده این ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار رایی است که در دور اول انتخابات نصیب محمدباقر قالیباف شد و چهبسا سرنوشت انتخابات در دور دوم را رقم بزند.