تجربه نشان داده هر چیزی که در جهان خصوصا جهان غرب مد میشود در ایران یک نسخه وطنی پیدا میکند که شباهتش به آن نمونه غربی شبیه یک مولود ناقصالخلقهای است که فقط نامی از آن مولود دارد. نمونه بسیار معروفش گوشیهای موبایل در دو دهه پیش است. قطعا میدانید کاربرد گوشیهای موبایل در ایران چه تفاوت عمدهای با کاربرد آن در غرب داشت. نمونه دیگرش همین جنبش «می تو» است که در غرب راه افتاده و باعث شده هر اعتراضی مبنی بر آزار جنسی به دادگاه کشیده شود و راستی آزمایی شود و میزان تقصیر و میزان جرم طرفین نیز مشخص شود، دادگاه (حداقل به ظاهر) صالحهای که ذی نفع یا متضرر از آن جنبش نیست و داورانش اندک صلاحیت داوری که حتما یکی از مولفههای آن پختگی است، دارند.
از اولین روزهایی که بحث جنبش «می تو» در ایران راه افتاد مترصد نوشتن مطلبی درباره آن بودم، ولی احتیاط کردم. وقتی رویدادی هنوز شکل نگرفته، اظهارنظر درباره آن کمی نابخردانه است. وقتی اعضای هیات داوری متشکل از پنج زن سینماگر تشکیل شد، باز خواستم چیزی بنویسم و از الزامات و ضروریات داوری بگویم، باز احتیاط کردم. وقتی هنوز داوری صورت نگرفته اظهارنظر درباره آن کمی نابخردانه است.
اما الان مینویسم چون اظهارنظرهای مثبت به یک آقای بازیگرایرانی حاضر در جشنواره جهانی کن، واکنشهایی از سوی برخی زنان سینماگر داشته و به قولی لب به سخن و باز کرده و اقرار کردهاند که از سوی این بازیگر مورد تعرض واقع شدهاند. به اینکه این حرف چقدر صحیح است، کاری ندارم ولی نگاه من به شیوه شکلگیری این جنبش در ایران است. اینکه این جنبش تفاوتهای عمدهای با مشابه آن در خارج از کشور دارد غیرقابل تردید است، این نه فقط به خاطر مواجه ما با هر امر غیرایرانی است، بلکه به دلیل تفاوت فرهنگی ماست. حضور اجتماعی ما در ایران طی دههها با حضور اجتماعی غربیها خصوصا زنان متفاوت است.
حتما وقتی از جنبش «می تو» حرف میزنیم، از جریان فمنیسم در غرب هم خبر داریم، حتما میدانیم که علیرغم برخی واکنشها نسبت به عدم حضور زنان که از سده هفدهم میلادی شروع شد، جریان واقعی از اواخر 1960 شروع شد و حضور جدی زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و خصوصا هنری در دهه 80 میلادی به ثمر نشست.
حتما میدانیم که نگاه جنسیتزده در همه جای دنیا وجود دارد و میدانیم در غرب حقوق مادی یک مرد در شرایط مشابه و برابر با یک زن، بالاتر از حقوق زن است.
حتما میدانیم وقتی فمنیسم آخرین گامهای پیروزیاش را برمیداشت، شروع حضور زنان و واکنش به حضور او در عرصههای مختلف به جای ارتقای جایگاه زنانگی او، منجر به مردانه شدن روحیه و جایگاه او شد. بگذریم.
برگردم به جنبش «می تو»ی وطنی و طرح این سوال که واقعا چقدر این جنبش به شکل فعلی به ارتقای جایگاه و ایجاد امنیت زنان در عرصههای مختلف کمک میکند؟ اینکه این واکنشها چقدر به ارتقای رعایت اصول اخلاقی در یک جامعه ایرانی-اسلامی کمک میکند؟
از نمونه اخیرش شروع میکنم و از ذکر چگونگی این اعتراض به دلیل پرهیز از تکرار اشتباه آنها پرهیز میکنم. اما این را کتمان نمیکنم که وقتی چنین واکنشی را میبینم برای چندمین بار باور میکنم که مسیر جنبش «می تو» چقدر در ایران به انحراف کشیده شده است. احساس میکنم یک خانم بازیگر تقریبا فراموش شده (عمدا یا سهوا) از اینکه چند تا کامنت به افتخار حضور یک آقای بازیگر نوشته شد چقدر احساسات شخصی و حقیر آدمها را تحریک میکند، اینکه به او توجه نکنید، به من توجه کنید که قربانیام. این را به ذهن من میآورد که کسب جایگاه قربانی در بزنگاهها مساله است نه واکنشی مبنی بر احقاق حق و ایجاد امنیت روحی، روانی و جسمی برای زنان.
واقعا تخریب افراد و اسم بردن از آنها و کسب این جایگاه قربانی چقدر به ارتقای اصول اخلاقی در یک جامعه ایرانی-اسلامی کمک میکند؟ هدف کسب این جایگاه است یا فراهم آوردن شرایط مساعدتر و امنتر برای زنان؟ آیا این شکل از مواجه با این جنبش باعث از بین رفتن قبح قضیه و وقیحتر شدن آن نمیشود؟
من هم یک زنم، زنی که نزدیک به سه دهه در اجتماع حضور دارد. من هم یک زنم و دل و ذهنم پر از خاطرات آزاردهنده این حضور اجتماعی است؛ از نگاههای نادرست و کلمات ریز و درشت لمپنها در خیابانها گرفته تا برخوردهای جنسیتزده افراد فرهنگی و علمی که میتوانست حضورم را به چالش بکشد. مطمئنم فقط این وضعیت من نیست و معتقدم هر زنی که پایش را از حریم امن خانه بیرون گذاشت با این برخوردها و آزارها مواجه بوده است، چه زنی که صرفا با هدف حل مشکلات مالی زندگی خود و اطرافیانش پا به اجتماع گذاشت، چه زن بلندپروازی که دل در گرو کسب جایگاه اجتماعی بالاتر، فاخرتر و ارزشمندتر بود. باور دارم همه زنان در همه جای جهان ذهن و دلشان پر است از این آزارهای روحی و جسمی و حتما تجربههای تلخی که پس از سالها و دههها اشک به چشمشان میآورد. پس هم صدا با همه کسانی هستم که میخواهند برای حضور زنان، امنیت اجتماعی و روانی ایجاد کنند، اما چگونگی ایجاد این وضعیت مهم است. مطمئنم اسم بردن از افراد و تخریب آنها، قبح قضیه را بیش از پیش از بین میبرد، مطمئنم این شیوه برخورد نه تنها امنیتی برای آن زنی که به ناچار پا از خانه بیرون میگذارد تا لقمه نانی داشته باشد، ایجاد نمیکند، که ترس از مواجه با آن را نیز از بین میبرد. وقتی اسم کسی را میبرید هم خودتان را مطرح کردهاید و هم آن مرد را. آیا به ایجاد این حس و نگاه فکر کردهاید: «به فلانی هم تعرض شد، دیگه چه برسه به من!»
حتما هدف اصلی این جنبش باید ایجاد آگاهی در زنان باشد تا بهتر از خود مراقبت کنند، حتما باید ایجاد این تلنگر بزرگ و مهم به مردان باشد که حواستان باشد، کسانی هستند که اگر دست از پا خطا کنید، از گناه و اشتباهتان نمیگذرند. اما ایجاد این آگاهی نیازمند اتخاذ شیوه درست است. ایجاد این تلنگر، نیازمند وجود داوران شایسته و بایسته و نهاد قانونی ملزم به اجرای قانون است. اما باور کنید وقتی میبینم و میشنوم که یکی از اعضای داوری، خودش نام کسی را به عنوان متجاور میبرد و بعد عکس همان فرد را استوری میکند و به جای خالی او در جشنواره کن اشاره میکند، حتما حقانیت داوری آنها زیر سوال میرود. حتما وقتی میبینم زن آزاردیدهای خود را در جایگاه قربانی قرار میدهد، دلم نمیخواهد من این جایگاه را کسب کنم، پس لب میبندم.
پس اگر میخواهیم جنبش «می تو» اندک موفقیتی کسب کند، حتما شیوه برخورد با متجاوزان و آزاردیدهها باید مدون شود تا هر روز هر کسی روح و ذهن ما را خط نیندازد و ما را با سوالهای بیشتر و احساس ناامنی بیشتر مواجه نکند. حتما شرایط و شیوه حضور هر کدام از اعضای داوری باید با دقت بیشتر بررسی شود تا اشتباههای ناشی از جوانی و کمتجربگی و احساساتی برخورد کردن از آنها در شرایط دیگر دیده نشود.
حتما دولت، نهادهای قضایی و حقوقدانان متبحر باید برای تدوین قوانین لازم در جهت ایجاد آگاهیبخشی و ایجاد امنیت زنان به قضیه ورود کنند، شاید سینماگران و شبه فمنیستها دست از این شکل قربانیپنداریهای خود بردارند.