نگاهی به فیلم‌های چهلمین جشنواره فیلم فجر/ ۷ سینمای نجیب «نگهبان شب» / «موقعیت مهدی»، نیاز امروز و فرداها

در هفتمین روز از چهلمین جشنواره فیلم فجر دو فیلم «نگهبان شب» به کارگردانی رضا میرکریمی و «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر به نمایش درآمد.

نگهبان شب، سینمای نجیب میرکریمی

«نگهبان شب» جدیدترین اثر رضا میرکریمی کارگردان و تهیه‌کننده است که او را با «کودک و سرباز» شناختیم. کارگردانی که از همان گام‌های اول در سینما و پیشتر در تلویزیون (مثل سریال «بچه‌های مدرسه همت») نگاه و جهان‌بینی‌اش را به مخاطب نشان داد و بر همان نگاه هم ایستاد.

میرکریمی موضوعات بسیار ساده و شاید روزمره انسان‌هایی ساده را روایت می‌کند که سختی‌ها و مشکلات و غم و غصه‌ها ماهیت ساده و سالم آنها را تغییر نمی‌دهد. سینمایی نجیب و شریف که حتما آن را سینمای متعهد اجتماعی یا حساس به مسائل بغرنج روز نمی‌دانیم. انسانها وظایف و واکنش‌های انسانی خود را دارند، خصوصا در «نگهبان شب». فیلمی درباره یک روستازاده کرمانی که به دنبال کار در تهران، مسوول نگهبانی از یک مجتمع مسکونی در حال ساخت می‌شود. به راحتی ازدواج می‌کند (پیشنهاد دایی، باغبان سابق محل مجتمع را می‌پذیرد و سریع دل به دختر می‌بازد). در کار خود مسوولانه برخورد می‌کند (اغلب شب‌ها چراغ به دست با کوچکترین صدایی در مجتمع نیم ساخت می‌چرخد تا نکند یک آجر کم شود). مهربان و ساده است (کنسرو ماهی‌اش را با سگ نگهبان تقسیم می‌کند). هر کمکی از دستش برمی‌آید برای مهندس که کارهایش بوی کلاهبرداری از آن به مشام می‌رسد، انجام می‌دهد (بدون اینکه بداند وام بانک چیست و چقدر است، برگه‌های وام را امضا می‌کند. و در نهایت علیرغم ترس از بلندی و ارتفاع برای اینکه دایی غم پسر از دست داده‌اش را اندکی تسکین بخشد، اقدام به چتربازی (یا کایت سواری) می‌کند.

میرکریمی طبقه فرودستی را نشان می‌دهد که بدون غلتیدن به حضیض انسانی برای فرادست شدن و در نهایت عزت نفس زندگی می‌کنند؛ جهان‌بینی‌ای که گوهر نایاب این روزگار پرغصه است.

البته که بخش اول روایت کند پیش می‌رود و خیلی طول می‌کشد تا گره داستان ایجاد شود، البته اگر بتوانیم اسم آن را گره بگذاریم. چون در سینمای میرکریمی گره داستانی یا نقطه عطف در کل فیلم جاری است، انسان بودن و انسان ماندن در بزنگاه‌های زندگی پر فراز و نشیب. حتی در «قصر شیرین» یا «دختر» هم جایی که احساس می‌شود پدر(ها) در دو فیلم درست عمل نمی‌کنند، اما نیت یا دلیل‌شان درست و اگر نگوییم عاشقانه، مهربانانه است.

میرکریمی به قدری به جزئیات هر اتفاق و کنش و واکنشی دقیق است که با فیلم تازه خود، لقب «مهندس جزئیات» را به خود اختصاص داد. بازیگران تازه وارد همچون تورج الوند و لاله مرزبان (در نقش دختر کم‌شنوایی که قدرت تکلم او نیز تحت تاثیر قرار گرفته است) خیلی خوب ظاهر می‌شوند و همه اینها به قول خودشان نتیجه نگاه و دقت نظر عوامل خصوصا کارگردان، رضا میرکریمی است.

موقعیت مهدی، نیاز امروز و فرداها

به نظر می‌رسد هادی حجازی‌فر در اولین کار سینمایی خود سراغ یک سوژه شخصیت‌محور رفته است در حالی که بسیار موضوع‌محور است. برشی از زندگی کسی که در یکی از بحرانی‌ترین موقعیت‌های زندگی، جنگ قرار می‌گیرد. برشی از زندگی یک فرمانده که همه دقیقا همان بخش از زندگی او را می‌شناسند. «موقعیت مهدی» فیلمی است که از زمان ازدواج مهدی باکری (که حجازی‌فر نقشش را ایفا کرده بود)، فرمانده لشگر 31 عاشورای تبریز تا شهادت او در هور در عملیات بدر را دنبال می‌کند.

فیلم شامل چند پرده با زیرتیترهای عنوان اصلی است و همین باعث شده هر پرده در حکم یک فیلم کوتاه باشد که به طور مستقل می‌تواند روی پای خود بایستد، اما فیلم از همین استقلال پرده‌های مختلف لطمه می‌خورد، چون انسجام روایت را اندکی از بین می‌برد. مثلا پرده‌ای که درباره پسران نوجوان در جبهه است و با هدف این جمله معروف مهدی باکری «اگر همه شهدا و زخمی‌ها را عقب بردید، برادر من رو هم ببرید» فیلم را از هدف اصلی یعنی نشان دادن نقش مهدی باکری در جنگ دور می‌کند، هر چند نگاه مهدی باکری را نشان می‌دهد. این پرده به عنوان یک فیلم کوتاه مستقل می‌تواند تصویری از نوجوانانی ارائه دهد که عاشقانه در مقابل دشمن ایستادند.

اما اهمیت فیلم «موقعیت مهدی» در روزگاری است که در سینمای ایران روز به روز از تولید در عرصه سینمای دفاع مقدس دور می‌شود. اهمیت فیلم‌های جنگی در هر کشوری، تقویت روحیه ملی برای روزگاری است که خدای نکرده دوباره چشم بد به مرزهای جغرافیایی یا اخلاقی آن دوخته شود. اهمیت فیلم‌های جنگی در هر کشوری، فرصتی برای الیتام بخشیدن به دردها و زخم‌های جمعی کسانی است که روزگاری در جبهه‌های جنگ زیستند و امروزشان پر است از صدای انفجار و درد دیدن شهادت و زخمی شدن دوستان و یاران‌شان. اهمیت فیلم‌های جنگی در هر کشوری به تصویر کشیدن قهرمانانی است که پا بر زمین داشتند، مثل همه ما بودند با همان ضعف‌ها، نیازها و خواسته‌ها، اما به آسمان رسیدند. این اهمیت در ایرانی که تن زخمی‌اش از حضور دشمن هنوز التیام نیافته و مرتب در صدر اخبار و سیاست‌های گوناگون کشورهای دیگر قرار می‌گیرد، دو چندان می‌شود. پس ترجیح می‌دهم «موقعیت مهدی» را فیلم ارزشمندی بدانم که گرچه برای کسانی که حمید و خصوصا مهدی باکری را می‌شناسند، حرف تازه‌ای ندارد، به قول خود حجازی‌فر، نسخه تصویری از برشی از زندگی یک فرمانده است که به جای اینکه به سربازان و رزمنده‌های خود بگوید: بروید، می‌گوید: بیایید. نگاهی که در سینمای ایران به شدت نیازمندیم، سیاست‌گذاران فرهنگی کشور باید پیش‌گام و پیش‌قدم ساخت فیلم‌های استراتژیک، حافظ منافع ملی و برجسته کردن نقش اسطوره‌ها و قهرمانان خود در شرایط بحرانی باشد.

موقعیت مهدی بدون اینکه مهدی باکری را از زمین جدا کند، قهرمان تصویر می‌کند تا به ما و خصوصا نسل بعد بگوید قهرمانان زمان جنگ خصلت‌هایی مثل همه ما داشتند، غیرانسانی و ماورایی نبودند، اما در شرایط نیاز، مردانه پا به میدان گذاشتند. اینها شعار نیست، اینها در سطر سطر خاطرات کسانی که جنگ را تجربه کردند، دیده می‌شود. اگر مهدی باکری نیستیم، خسروی نوجوان باشیم که عاشقانه دوست شهیدش را به دوش کشید تا جسم بی‌جانش را در امان بدارد. البته زبان ترکی و موسیقی بسیار تاثیرگذار ترکی که علاوه بر استفاده از سازهای منطقه آذربایجان همچون باقلاما، از کمانچه نیز استفاده کرده بود تا تاثیر دراماتیک صحنه‌ها را دو چندان کند.


پست های مرتبط

پیام بگذارید