عاشورا و ظرفیت گفتمان‌سازی


گفتمان در ادبیات علمی یعنی هر اندیشه و فکری که جریان‌ساز اجتماعی است و مورد پذیرش همگان است و حتی مخالفان هم آن را می‌پذیرند. مثلاً دموکراسی مورد پذیرش قاطبه افراد است و حتی مخالفان آن هم در فضای دموکراسی تنفس می‌کنند. یا مثلاً ولایت فقیه امام خمینی (رحمة‌الله علیه)گفتمان در فضای سیاسی ایران بود و حتی مخالفان در چنین چارچوبی بازی خود را ارائه می‌دهند. به تعبیر رهبری معظم؛ گفتمان مثل «هوا» می‌ماند و کسی نمی‌تواند آن را منکر بشود و باید قبولش کند.

حال با توجه به این موضوع، عاشورا چگونه می‌تواند یک گفتمان باشد؟ بعضی می‌گویند چرا سنی‌ها، یا مسیحیان و پیروان سایر ادیان با وجود عزاداری بر سیدالشهدا شیعه نمی‌شوند؟ در پاسخ باید گفت، گفتمان بودن عاشورا است که رفیق و رقیب را بر گرد عزاداری جمع می‌کند و مهم این است که در چنین مسأله‌ای به جنبه دینی نه، بلکه گفتمانی آن بپردازیم.

در وهله اول، اندیشه‌ای قابلیت گفتمان شدن را دارد که «فرابخش» باشد، یعنی محدود در جنسیت، نژاد، دین، مذهب، حزب سیاسی و... نباشد. هرچقدر چتر یک اندیشه گسترده‌تر باشد، می‌تواند افراد زیادی را زیر خود جمع بکند. اندیشه‌ای که مثلا یک نژاد و جنسیت را برتر می‌داند اساساً نمی‌تواند تبدیل به گفتمان بشود، چون محدود است. عاشورا چنین قابلیت را دارد. در کربلا ما شاهد یک کلکسیون و مجموعه‌ای از تفاوت‌هایی هستیم که بر محور خاصی می‌چرخند. در کربلا از طفل 6 ماهه چون علی اصغر تا پیر کهن‌سال نظیر حبیب‌بن‌مظاهر حاضر هستند، در عاشورا توّابی چون حرّ و تازه مسلمانی مثل وهب بر گرد حسین می‌چرخند، در کربلا مرد و زن خود را بر مدار آن‌چه حسین می‌خواهد تعریف می‌کنند و تمام این‌ها از عاشورا یک جریان فرابخشی ساخته است.

ویژگی دوم اندیشه گفتمانی این است که آن اندیشه قابلیت تکرار داشته باشد. یک فکر و تفکری که محدود در بستر خاصی از تاریخ باشد و قابلیت تکرار پذیری را نداشته باشد نمی‌تواند یک گفتمان بشود. اگر یک اندیشه واقعه‌ساز تنها در پاره‌ای از تاریخ بماند و به مثابه موزه، تنها به آن نظر شود، قدرت گفتمان‌پذیری را ندارد. عاشورا اما چنین نیست، اندیشه عاشورا و آرمان آن محدود در بخشی از تاریخ نیست و نتوان از آن بهره برد، کربلا اتفاقاً بنا به شهادت تاریخ این قابیلت را داشته است که الهام‌بخش خیلی از جریانات باشد.

ویژگی سوم یک گفتمان این است که همگان نسبت به آن احساس «سینرژی» بکنند نه «آلرژی». یعنی با آن همسو باشند و همدردی بکنند. از یک پیرزن دهاتی در عراق تا یک فیلسوف مسیحی در اروپا همگی با پیام عاشورا همسواند و می‌توانند آن را احساس کنند.

ویژگی بعدی فکرگفتمانی، تصویرسازی آن است. برخی تفکرات تنها قدرت تفسیر دارند؛ اما اندیشه ای که در کنار تفسیر، قدرت تصویرسازی و عینیت بخشی به آن را دارد اهمیتش دو چندان است. به طور مثال عاشورا از مینیاتور فرشچیان، تا شعر محتشم، از فیلم میرباقری تا تعذیه‌خوانی‌های مرسوم، به تصویر درمی‌آید. اندیشه‌ای که بتواتد از انتزاعات ذهنی به واقعیات عینی تسری کند قوت و قدرت دوچندان دارد.

ویژگی پنجم گفتمان، کارآمدی آن است. خیلی از تزهای فکری خوب و مثبت هستند اما فایده و کارآمدی برای افراد ندارند، عاشورا چنین نیست، از حاجت‌خواهی و تسلی‌بخشی که سطحی‌ترین آن کارآمدی‌هاست تا الهام‌بخش حرکت‌های انقلابی نظیر انقلاب ما همگی حکایت از آن نافع بودن عاشورا دارد. حال هزار و یک ان قلت و ایراد هم اگر در مورد فلان شخص در کربلا و فلان اتفاق باشد، اهمیتی ندارد وقتی اصل و اساسش کارآمد برای اقشار مختلف است.

ویژگی بعدی عاشورا؛ چندگونگی آن است. عاشورا چون منشوری است که، انقلابی، آزادی خواه، مصیبت زده، کسی که کشورش مورد هجوم دشمن واقع شده و.... آن را همکلام خود می‌دانند که روی سخنش با آنان است. به تعبیری عاشورا ظرفیت همخوانی با تفکرات و اندیشه‌های مختلف را داراست که همین مسأله از عاشورا یک واقعه بی‌نظیر ساخته است.


پست های مرتبط

پیام بگذارید