آیا امام حسین (ع) را شیعیان کشتند؟!


تاریخ قیام امام حسین (ع) چندان تحریف شده که عده‌ای نه تنها قیام آن حضرت را عقلانی نمی‌دانند بلکه می‌پندارند که امام حسین (ع) را شیعیانش کشتند و همان کسانی که دوستش داشتند به رویش شمشیر کشیدند!

این باور نادرست که امام حسین (ع) را شیعیانش کشتند بر پایه این استدلال است که: «۱.کوفیان شیعه بودند، ۲.امام را کوفیان کشتند، ۳.پس امام را شیعیان کشتند.» با اندکی تأمل در تاریخ به نادرستی آن پی می‌بریم.

بی‌درنگ یادآور شویم که همه کوفیان شیعه نبودند حتی مسلمان هم نبودند. یهودیان و مسیحیان نیز در کوفه زندگی می‌کردند. هیچ آمار دقیقی از جمعیت کوفه و شیعیان آنجا وجود ندارد اما مسلم است که همه کوفیان شیعه نبودند برخی گفته‌اند که شیعیان در اقلیت بودند، در حدود ثلث یا ربع جمعیت (اطلس شیعه، رسول جعفریان).

از چگونگی ورود ابن‌زیاد به کوفه می‌توان دریافت که تعداد شیعیان آن جا چقدر بود. هنگامی که یزید نعمان را عزل و ابن‌زیاد را نصب کرد، وی با معدود افرادی وارد کوفه شد. اگر همه کوفیان یا اکثر قریب به اتفاق آن‌ها شیعه بودند ابن‌زیاد بی احتیاطی نمی‌کرد و با هزاران نفر از بصره وارد کوفه می‌شد و حتی از شام کمک می گرفت. وی با شناختی که از کوفه داشت و پدرش نیز پیشتر والی آن بود، می‌دانست که پیروان حکومت (یزید) نیز در کوفه بسیارند.

کوفه مترادف با شیعیان نبود آنجا پایگاه شیعه بود. اما ده‌ها هزار نفر هم یافت می‌شد که به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»، پیرو حکومت و دین حاکمیت بودند. دوره حکومت نعمان دوره اوج تکاپوی شیعیان در کوفه بود شیعه در این دوره اقلیت فعال بود و پیروان حکومت اکثریت خاموش. اما از هنگامی که ابن‌زیاد حاکم شد آن اکثریت منزوی را به نفع حکومت فعال کرد و آن اقلیت در صحنه را به حاشیه راند. خلاصه، این استدلال که کوفیان شیعه بودند، امام را کوفیان کشتند، پس امام را شیعیانش کشتند، مخدوش است زیرا همه کوفیان شیعه نبودند و حتی وجود معدودی غیر شیعه این استدلال را باطل می‌کند.

آنچه موجب این پندار شده که امام حسین را شیعیانش کشتند، نبودن نیروهای شام در جنگ با آن حضرت است مسعودی (مورخ تاریخ) می‌گوید همه کسانی که به جنگ با امام آمدند و او را کشتند اهل کوفه بودند و حتی یک شامی هم در میانشان نبود. با فرض درست بودن این سخن، نزاع درباره بود و نبود شامیان نیست بلکه درباره ماهیت اعتقادی دشمنان امام است. آن‌ها کوفی بودند اما قلبشان شام بود. قاتلان امام حسین (ع) نه شیعیان کوفه، که شامیان کوفه، یا کوفیان شامی مذهب بودند. نباید پنداشت که چون شامیان با امام نجنگیدند بلکه کوفیان جنگیدند و کوفیان هم شیعه بودند پس از امام را شیعیان کشتند.

گذشته از آنچه گذشت؛ دلایل متعددی می‌توان اقامه کرد که امام حسین را کوفیان «غیر‌شیعی» کشتند و حتی یک شیعه در میان قاتلان حضرت نبود از جمله اینکه امام در روز عاشورا به لشکر مقابل خود گفت: «ویحکم یا شیعة آل ابی سفیان (تاریخ طبری، محمد بن جریر).» همچنین برخی دشمنان امام در معرفی خویش می‌گفتند:«انا علی دین عثمان (الارشاد، شیخ مفید).»، در مقابی یاران امام خود را شیعه علی می‌خواندند و «انا عَلی دین علیٍّ» می‌گفتند.

اساساً عده‌ای از سر بغض با امیرالمومنین به جنگ با امام حسین (علیه‌السلام) رفتند. گفته‌اند که برخی به آن حضرت می‌گفتند«نقتلک بغضا منا لأبیک.» همچنین تشنه کشتن امام حسین و اصحابش با این پندار نادرست که امام علی در تشنه کشته شدن عثمان نقش داشت، حاکی از مذهب دشمنان امام حسین بود و بغضی که به آن حضرت (علیه‌السلام) و امیرالمومنین (علیه‌السلام) داشتند.بر این مبنا بود که خلیفه همیشه برحق است و فرقی ندارد که علی است یا یزید، لذا حضور او در رکاب مولا علی هیچ‌گاه به معنای ارادتش به امام نبوده و نیست.

حتی وقتی که مردم کوفه، مجبور به حضور در نخیله شدند، باز هم به سادگی به جنگ امام حسین (ع) نرفتند. بلاذری می‌گوید: «از لشگرهای هزار نفره‌ای که ابن زیاد به کربلا می‌فرستاد، بیش از سیصد یا چهارصد نفر به کربلا نمی‌رسیدند و مابقی در میانه راه می‌گریختند». ابن قتیبه می‌گوید: «وقتی ابن زیاد، کسی را با جمعیت زیاد به جنگ با حسین می‌فرستاد، هنگامی که به کربلا می‌رسیدند، جز جمعیت اندکی باقی نمانده بود. آنان جنگ با حسین را ناخوشایند می‌دانستند و لذا باز می‌گشتند و جا می‌ماندند.»

سید محسن امین می‌نویسد:«منزه است خداوند از اين که قاتلين امام حسين عليه السلام از شيعيان باشند؛ بلکه کساني که ايشان را کشتند از اهل طمع بودند که دين نداشتند و بعضي از اشرار نااهل بودند و بعضي از ايشان به دنبال رؤساي خود رفتند؛ رؤسايي که حب دنيا ايشان را به جنگ حسين بن علي عليهما السلام کشانده بود؛ و در بين ايشان کسي از شيعيان و دوست داران حضرت نبود؛ اما شيعيان حضرت و مخلصين براي حضرت همگي ياران او شدند و در اين که در راه او کشته شوند درنگ ننمودند؛ و او را تا آخرين لحظات زندگاني با تمام نيرو ياري کردند؛ و بسياري از ايشان نيز نتوانستد حضرت را ياري بنمايند يا نمي‌دانستند که کار حضرت به اينجا منتهي خواهد شد؛ بعضي نيز در اين هنگام جان خود را به خطر انداخته و حصاري را که ابن زياد دور کوفه کشيده بود شکستند و براي ياري حضرت آمدند تا اين که در کربلا شهيد شدند؛ اما اين که ادعا شود يکي از شيعيان در جنگ با حضرت حضور داشته است اين صحت ندارد؛ و آيا کسي مي‌تواند اعتقاد داشته باشد که يکي از شيعيان و دوست داران حضرت که چنين علاقه‌اي به حضرت داشته به جنگ ايشان برود؟ هرگز؛ هميشه چنين بوده است که طرف‌داران حق در هر زماني اندک بوده‌اند و اين هميشه ديده شده است و خداوند فرموده‌اند: «و عده کمي از بندگان من شکرگذار هستند.»

أعيان الشيعة، ج 1، ص 585.

خود يزيد بن معاويه كه نوك پيكان اتهام را به سوي خود مي‌ديد هرگز نگفت: اين شيعيانش بودند كه حسين را كشتند. در حالي كه اگر چنين دروغي در آن زمان كمترين خريداري مي‌داشت حتما در گفتن آن لحظه‌اي درنگ نمي‌كرد. بلكه او مسئوليت شهادت امام حسين عليه السلام‌ را به عهده عبيد الله بن زياد والي و فرماندار كوفه مي‌اندازد؛ تا شايد به اين وسيله بتواند قدري از بار ننگ و گناه خويش بكاهد.

ابن كثير و ذهبي و غير اين دو نوشته‌اند:

لما قتل عبيدُ الله الحسينَ وأهله بعث برؤوسهم إلى يزيد، فسُرَّ بقتلهم أولاً، ثم لم يلبث حتى ندم على قتلهم، فكان يقول: وما عليَّ لو احتملتُ الأذى، وأنزلتُ الحسين معي، وحكَّمته فيما يريد، وإن كان عليَّ في ذلك وهن، حفظاً لرسول الله صلى الله عليه وسلم ورعاية لحقه، لعن الله ابن مرجانة يعني عبيد الله فإنه أحرجه واضطره، وقد كان سأل أن يخلي سبيله أن يرجع من حيث أقبل، أو يأتيني فيضع يده في يدي، أو يلحق بثغر من الثغور، فأبى ذلك عليه وقتله، فأبغضني بقتله المسلمون، وزرع لي في قلوبهم العداوة.

زماني كه عبيدُ الله بن زياد [امام] حسين [عليه السلام‌] و اصحاب او را به قتل رساند و سر‌هاي آنان را براي يزيد فرستاد، ابتدا يزيد از اين عمل شاد و خرسند شد، اما طولي نكشيد كه از كشته شدن آنها نادم شده و همواره مي‌گفت: اگر من احتمال اذيت آنان را مي‌دادم اجازه اين كار را نمي‌دادم، وحسين را همراه خود در اين مكان فرو مي‌آوردم و به خواست او فرمان مي‌دادم، و حتي اگر با اين كار به من توهين صورت مي‌گرفت من اين كار را براي حفظ حرمت رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم و رعايت حق او انجام مي‌دادم، خدا لعنت كند ابن مرجانه يعني عبيد الله بن زياد را كه او حسين را به عسر و حرج و اضطرار كشانيد، و از او خواست تا از همان‌جا كه آمده بازگردد، يا به سوي من آيد و با من بيعت نمايد، يا به يكي از سرحدات و مرز‌ها برود. اما حسين از اين كار امتناع ورزيد و در نتيجه ابن زياد او را به قتل رسانيد، و با اين كارش مرا مورد بغض و كينه مسلمانان قرار داد و در دل‌ها تخم دشمني مرا پاشيد.

سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 317 ـ البداية والنهاية، ج 8، ص 35 ـ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 87.

پس شبهه شیعه بودن قاتلان امام حسین بی اساس و خلاف مسلمات تاریخی است.

پس چه کسانی به امام نامه نوشتند؟

بیچاره‌ترین مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی(ع) در آن شهر زیاد بود؛ معاویه، زیادبن سمیه را حاکم کوفه و هم‌زمان شهر بصره را نیز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شیعیان می‌گشت ـ او شیعیان را می‌شناخت، زیرا در زمان خلافت حضرت علی(ع) از طرفداران ایشان بود ـ پس آن‌ها را هرجا که بودند می‌یافت و به قتل می‌رساند و یا تهدید به قتل می‌کرد؛ و یا از عراق بیرون می‌کرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته‌شده در عراق باقی نماند. شرح نهج‌البلاغة/44/11؛ النصایح‌الکافیة، محمدبن عقیل، ص72.

منابع زیادی جنایات ابن‌زیاد را نقل کرده‌اند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم: سیرأعلام النبلاء/496/3؛ الکامل فی‌التاریخ، ابن‌اثیر/450/3؛ لسان‌المیزان، ابن‌حجر/495/2.

از مجموع مباحث گذشته مشخص گردید که در زمان واقعه کربلا دیگر شیعه شناخته‌شده‌ای در کوفه باقی نمانده بود که بخواهد در جنگ با امام حسین(ع) شرکت کرده باشد، پس چگونه می‌توان ادعا کرد که شیعیان کوفه قاتل امام حسین(ع) بوده‌اند؟ و هیچ ناظر منصفی نمی‌تواند بگوید: این شیعیان بودند که برای امام حسین(ع) نامه نوشته و او را دعوت نمودند، چرا که معروف‌ترین نویسند‌گان نامه اشخاصی هم‌چون: شبث‌بن ربعی و حجاربن أبجر و عمروبن حجاج و غیره بودند که هیچ‌کس نگفته این‌ها شیعه بودند. انگیزه سایر نویسندگان نامه نیز لزوما محبت و اعتقاد شیعی به امام حسین(ع) نبوده بلکه آنان بعضا از خطاکاری های خلیفه جدید مطلع شده بودند و در برابر او امام حسین (ع) را «خلیفه» بهتری می دانستند. درست مانند زمانی که به امام علی (ع) مراجعه و درخواست کردند که او خلیفه باشد.


پست های مرتبط

پیام بگذارید