فقط کافی است یک بار سری به سایتهای فروش بلیط کنسرت بزنید تا بعد از آن هر روز یک یا دو پیامک مبنی بر خبر برگزاری کنسرتهای بعدی سایت مربوطه را دریافت کنید و هر چه عدد لغو دریافت پیامک را میزنید، همچنان ارسال پیامک ادامه دارد. ضمن اینکه این پیامکها نشاندهنده فعالیت شرکتها و موسسات تازهبنیاد هستند، اما مسلما صاحبانشان دستی در موسیقی دارند که اگر نداشتند امکان دریافت مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای راهاندازی شرکت و سایت و فعالیت پیدا نمیکردند.
در سطح شهر هم که همگی شاهدیم، بخش عمدهای از تابلوهای شهرداری در انحصار خوانندگانی است که غیر از عدهای اندک، اسم بقیه را برای اولین بار بر در و دیوار شهر میبینیم.
اینکه برگزاری کنسرت، آن هم بعد از تقریبا دو سال سکوت اجباری به دلیل ویروس منحوس کووید 19، چقدر میتواند جذاب باشد و چقدر در روحیه مردم و علاقمندان به موسیقی زنده موثر واقع میشود، نه تنها شکی نیست که این حجم از برگزار کنسرت باعث شعف و شادی اهالی فرهنگ و هنر است. این فضا هم نشاندهنده فضای باز وزارت ارشاد از باب اعطای مجوز است و هم نشاندهنده فعالیت خوب دستاندرکاران عرصه موسیقی.
اما وقتی بعد از کنسرتها اخباری به گوش میرسد که حاکی از برخی برخوردهای غیرفرهنگی است (اتفاقی که چند روز پیش در کنسرت گرشا رضایی در زاهدان رخ داد، یا پوشش و رفتار خواننده گروه ماکان بند یا رفتاری که چندی پیش از سوی مینا وحید در کنسرتی دیده شد) این سوال پیش میآید که چه کسی و بر اساس چه معیاری به این خوانندگان مجوز میدهد؟ آیا صرف انتشار چند قطعه موسیقی در فضای مجازی دلیلی بر اعطای مجوز برگزاری کنسرت است؟ برگزارکنندگان در قبال چه تعهداتی برای خوانندگان و گروهشان کنسرت برگزار میکنند؟ و بالاخره بخش مربوطه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (مرکز موسیقی) بر اساس چه مستنداتی مجوز برگزاری کنسرت صادر میکند؟
فلسفه هنر ایرانی و اسلامی (هر دو و نه صرفا ایرانی-اسلامی) حاکی از آن است که موسیقی عالیترین شکل خلق اثر هنری است، چرا که ماده موجوده ندارد، یعنی صدا ماده موجوده ندارد و یک قطعه موسیقی گرچه بر روی نت موجودیت پیدا میکند، قابلیت موجود شدن ندارد. رتبه دوم خلق اثر هنری به شعر تعلق دارد. موسیقی نیز چیزی جز صدا و شعر نیست. یعنی ترکیب دو شکل عالی خلق اثر هنری.
از سوی دیگر همین فلسفه خصوصا در جهانبینی اخوانالصفا که منشاء تدوین فتوتنامهها بودهاند حاکی از این است که اول شرط ورود به هر عرصهای (تاکید میکنم هر عرصه و شغلی) رعایت اخلاق آن حرفه و شغل است. مثلا در بخشی از فتوتنامه آهنگران آمده است: «اگر ترا پرسند که در کار آهنگری چند شرط است؟ بگو که دوازده شرط: پاک بودن، طهارت داشتن، راست بودن، دستگاه استادن پاک نگاه داشتن، خلاف نگفتن، چراغ استادان روشن کردن، به ارواح استادن و پیران تکبیر گفتن، از چهار درم یک درم به راه خدای تعالی صرف کردن، پنج وقت نماز گزاردن، وظیفه استادن دانستن، به روی خریدار سخن تند نگفتن، در کار خوب ثابت قدم بودن».
حتما تعجب میکنید که چرا از فتوتنامه آهنگران مثال آوردم؟ خصوصا که میبینید در این بخش از فتوتنامه که در کتابی درباره هنر اسلامی (جستارهایی در چسیتی هنر اسلامی به اهتمام هادی ربیعی) است، هیچ نکتهای درباره حرفه آهنگری و تخصص در این حرفه گفته نشده است. چرا؟ چون در هر شغل و حرفهای آنچه مهم است، رعایت اصول اخلاقی است.
حتما تاکید میکنید که رعایت این نکات و اصول اخلاقی از عرصه هنر و از سوی هنرمندان چقدر باید جدیتر باشد. در همین کتاب از تاثیر هنر و هنرمندان و وجه آموزشی و تعالیبخش هنر در جامعه نیز صحبت شده و تاکید میشود که جامعه ای که در آن اثر هنری خلق میشود، انسانها (هنرمندان و مخاطبان) فرصت بیشتری برای تعالی دارند. نگاهی که در حکمت متعالیه و از سوی ملاصدرا ارایه میشود.
حال این نکات را در اتفاقات و خبرهایی که از برگزاری برخی کنسرتها میشنویم، جستوجو کنیم. خوانندهای که روی صحنه با لباس نامناسب ظاهر میشود یا کلام ناشایستی به زبان میراند، چطور میتواند باعث تعالی مخاطبانش شود؟
اصلا بدون آموزش و آگاهی به اصول اخلاق حرفهای آن هم در عرصه متعالی موسیقی، چطور توانسته به این عرصه راه پیدا کند و فعالیت داشته باشد؟ محک هنرمندان برای رعایت این اصول اخلاقی چیست؟
دوباره میپرسم نهاد برگزارکننده در قبال چه تعهداتی مجری برگزاری کنسرت میشود؟ آیا صرف فروش بیشتر و کسب درآمد، برگزاری چنین کنسرتها و حضور چنین خوانندگانی توجیه میشود؟ چه نهاد حقوقی و قانونی بعد از بروز چنین اتفاقاتی به موضوع ورود کرده و صلاحیتها ( برگزارکننده و خواننده) را بررسی میکند؟
اصلا چرا راه دور برویم و مساله را به فلسفه هنر ایرانی و اسلامی پیوند بزنیم (که باید بزنیم) ولی مگر غیر از این است موسیقی پاپ همیشه زبان حال مردم است؟ مگر موسیقی پاپ درد دل مردم در شکل هنری نیست؟ خواننده پاپی که قرار است زبان حال مردم باشد چگونه میتواند روی صحنه به آنها بیاحترامی کند؟ چگونه قدرت کنترل زبان خود را ندارد؟ خوانندهای که هستی خود را از وجود مخاطب میگیرد چطور میتواند به آنها با لباس و کلام خود بیاحترامی کند؟
واکنش گرشا رضایی فقط به یک مخاطب نبود، به همه مخاطبانش در آن کنسرت بود. آن هم در شهری که فعالیت فرهنگی و هنری آنقدر کم است که حضور یک خواننده میتواند پای همه را به کنسرت بکشاند. البته که اصلا کاری به کیفیت موسیقی و شعر و میزان خلاقیت اثر موسیقایی نداریم که این خود نیز نیازمند بحث طولانی و تخصصی است.
حتما اگر از مرکز موسیقی وزارت ارشاد خواسته شود نظارت بیشتری بر برگزاری کنسرت ها شود، متهم به طرفداری از سانسور و بگیر و ببند خواهیم شد. اما به این فکر کنید که کدامیک از مخاطبان و علاقمندان به موسیقی دوست دارند در کنسرتی شرکت کنند (آن هم با قیمتهای وحشتناکی که از 500 هزارتومان تا 250 هزارتومان بسته به صندلی و ردیف متغیر است) که فضای آن آلوده به برخی کلامها و رفتارهای ناشایست شود و یک شبی که قرار بود خوش بگذرد خاطره تلخ با خود داشته باشد؟
حتی به نظر میرسد قبل از نهادهای قانونی، قبل از واکنش رسانهها باید این روحیه مطالبهگری که این روزها خیلی درباره آن حرف زده میشود و خیلیها به آن آگاه شدهاند باید در مخاطبان وجود داشته باشد و آنها از مسوولان بخواهند که ممیزیها را به گونهای رقم بزنند که دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در هیچ عرصه هنری نباشیم.