فریدریش هگل(فیلسوف آلمانی) از انسانِ دولتشهر یونانی به این سبب که این انسان یا شهروند وجدان فردی نداشته و در عوض، وجدان اجتماعی داشته است، دفاع میکند.
به نظر من، وجدان اجتماعی و فردی و نیز وجدان سیاسی(تعبیر از من)هر دو لازماند و بدون وجدان فردی یا مستقل از وجدان جمعی و جامعه، دستبرقضا انسان قهرمان و تکین زاده نمیشود؛ انسان تراژیک و وجه تراژیک انسان چندان مجال نمییابد و حماسهی درام، همراه با شبیهسازی یا شبیهشدن انسانها و نفی یا کمرنگشدن تفاوتهای آنها خواهد بود.
هرچند از برخی جهات ضروری است که از تراژدی به درام برویم. یعنی از تراژدی باستانی و اسطورهای به سمت عقلانیت و انسان میانهروی ارسطو برویم.
وضع اکنون ما
برخی از ظاهراً تراژدی های تولیدشده توسط نظام سیاسی و اجتماعی در ایران در واقع کمدی است، چراکه پیوندی با واقعیت ندارد و مبتنی بر درجه ای لازم از صداقت نیست.
اما تراژدی هم از جهاتی وضع اکنون ما است؛ نبرد خیر و شری که هر دو طرف دعوا عناصری از خیر و شر دارند. دعوای امروز مردم و نظام بیشتر از این سنخ است. تا پیش ازین، بیشتر از جنس کمدی بود. امروز ترکیبی از این دو است اما رفتهرفته به سمت غلبه تراژدی میرود. بههرروی، نه اعتراض مردم و به ویژه نه عمل و نظر نظام چندان نسبتی با واقعیت ندارد.
درام، حماسیبودن در عین واقعیبودن است. اینجا انسان تراژیک به اعتدال میگراید و اما درست برای حفظ استقلال همین انسان، تراژدی هم لازم است؛ این که انسان یا شهروند میباید خیر و شر را درک کند و ابتدا بر سر وضع فعلی خود بگرید و سپس از آشیانه خود و خودخواهی بیرون آید و غرشی چون شیر سر دهد.
بر این اساس، ضرورت تاریخی دارد که صدای اعتراض سیاسی مردم فراتر از رفاه بیاید تا طنین آن طنین شیر باشد؛ طنین استوار اسطورهها، طبیعت و تاریخ و عقل باشد.
اعتراض انسانی برای شیرگونهشدن، اتفاقاً باید از طبیعت و حیوانیت انسانی خود فرابرود. برای این شیرشدن باید به عقل و آرمانهای بزرگ چون عدالت و آزادی توسل جُست.
در اینصورت رفاه هم بهتر تحقق میشود. بماند که شکار شیر همیشه برای دیگران چیزی باقی میگذارد و این یک راز شاهی ِ شیر است.
مبتنی بر آنچه گفتم، باید جایگاه خود را نیز نفی کرد. در اینصورت حکمرانی غلط و سیستم های فساد سیاسی و اقتصادی بیشتر به چالش کشیده میشوند. این نقد، بنیادین تر است و در عین حال طبیعیتر، انسانیتر و جهانیتر و الهیتر و عقلیتر. در اینصورت، صدای مردم، صدای خداست.
فروتر از رفاه شدهایم
ما در ایران با تنزل آرمانها به رفاه هم چندان مواجه نیستیم. بلکه رفاه به رفع(رفع و رجوع) و نمردن تنزل یافته است. در حالیکه مقام مردم ایران را بس بیش از اعتراض به روغن و نان میدانم و آنها باید نامها را عوض کنند و با رنگوروغنِ دروغین مبارزه کنند.
ما هم مقصر بودیم که سقف شعارها کوتاه شدهاند. ما مقصر بودیم که آزادی و عدالت در انتخابات ۸۴ به اینسو، به یارانه و سپس تغییر یاران فروکاسته شدند. ما مقصر بودیم که رویای ایران به یارانه و اموری مبتذل چون کمی ارزانشدنِ گرانشدهها تنزل پیدا کرد.
نظیر یارانه نمیتواند یارای حتی رفاه مردم این دیار باشد. باید و باید که با بزرگ منشی و شکوه دیدار کنیم. برایناساس،
بازگشت به اسطورههای ایرانی، بازگشت به حماسه ایرانی و بازگشت به آرمانهای سیاسی انقلاب اسلامی سبب میشود که
آزادی از گرسنگی، آزادی از اضطراب وخیم مالی، یکبار بهعنوان شرط و مقدمه آزادی سیاسی و یکبار بهمنزله آزادی اجتماعی و سیاسی ممکن و مطرح شود. در اینجا، جستوجوی نان در پرتو جستوجوی نام (افتخار) قرار خواهد گرفت.
بهبیانکوتاه، بازگشت به آرمانهای سیاسی رخداد انقلاب، مهمتریننزدیکترین راه رهایی از وضع کنونی است.
قهرمان با جهت غلط
برخی از سیاست های داخلی و به ویژه اقتصادی، در برخی از موارد مهم مانند قهرمانی است که جهت غلط انتخاب کرده و دچار شکست شده است. بهزبانساده، هرچند نیت بدی نداشته است اما جهت آن خطا بوده است.
اما اینک وظیفه جمهوری اسلامی عمدتا این است که امر روحی را حسی کند و وظیفه عمده مردم آن که امر حسی را روحی. در این صورت، از موهومگرایی سیاسی قدرت رسمی کاسته خواهد شد. نیز مطالبات رفاهی مردم دارای عمق، عقبه فکری و اصالت خواهد شد. همچنین مطالبات رفاهی، وسیعتر و جدیتر و انسانی میشود.
مطالبات مردم اگر صرفا رفاهی باشد، به سادگی پراکنده، بسیار بی جهت و سردرگم شده و طولی نمیکشد که گم - نه محو- می شود. بر این اساس، «رفاه» باید دارای عناصر کمکی باشد و در یک زنجیره محکم از مفاهیم قرار گیرد. آن دستی که میتواند این زنجیره را ایجاد و بر دست اخلال بزند، وجدان اجتماعی و وجدان سیاسی افراد در نظام و مردم است. اینچنین نظام و مردم با هم در برابر اخلال اخلاقی و اقتصادی خواهند ایستاد.
آنچه گفته شد نسخه ای به منظور مبنادارشدن اعتراض آن هم از هر دو سوی عدالت خواهان در بدنه نظام و مردم است و اعتراضات را از سطح مادی به سطح معنوی و معنایی و مبنایی بر خواهد کشید.