آمار مبتلایان به سویه جدید کرونا آنقدر با شتاب رو به افزایش دارد که در آستانه جشنواره چیزی نمانده بود امسال هم از خیر حضور در جشنواره بگذریم، اما بعد از کلی سبک سنگین کردن و نهایتا شنیدن این خبر که تیمی متشکل از پرستار و پزشک در محل جشنواره حاضر خواهند بود تا علاوه بر تزریق دوز سوم برای علاقمندان، در صورت نیاز به تبسنجی یا حتی تست پی سی آر تماشاگران بپردازند.
هرچند که ما حضور پر رنگی از آنها در محل برگزاری جشنواره ندیدیم. اما در آن لحظه خطیر تصمیم گیری(!) خود را به خدا سپردیم و دل به دریا زدیم و راهی برج میلاد شدیم برای تماشای «بیرو» ساخته علی عباسمیرزایی که فیلم افتتاحیه جشنواره امسال بود.
تجربه سالهای گذشته نشان داده فیلم های افتتاحیه جشنواره چندان امیدوارکننده ازکار در نمیآیند، هرچند امسال ظاهرا ترتیب نمایش فیلمها با قرعه کشی بود؛ اما تماشای «بیرو» نشان داد که ظاهرا قرار نیست این قاعده شکسته شود.
سینمای ایران در ساخت فیلمهایی با مضمون ورزشی کارنامه چندان قابل دفاعی نداشته است به خصوص در حوزه فوتبال که با توجه به خیل علاقمندان آن از ظرفیت بسیار خوبی برای جذب تماشگر نیز برخوردار است. سازنده «بیرو» روی یک نکته تاکید عمده دارد که اتفاقا از خلاهای بسیار مهمی است که در جامعه جوان کشور احساس میشود و آن چیزی نیست جز خلاء امید به آینده و کسب موفقیت در زندگی.
حکایت نوجوان شهرستانی که با هزار امید و آرزوی دست نیافتنی به تهران میآید از پایینترین سطح شروع میکند و به واسطه عشق به فوتبال و پشتکار بسیار درهای موفقیت به روی او باز میشود تا در بزرگترین تیم های پايتخت بازی کند و در نهایت در چهار چوب دروازه تیم ملی بایستد. در نگاه اول شاید قدری رویا پردازانه به نظر برسد اما مخاطب این فیلم میداند که تماشاگر داستانی واقعی است. داستان قهرمانی که سرانجام پنالتی رونالدو افسانه ای را در جام جهانی مهار میکند.
کارگردان فیلم اگر میتوانست از همین قصه پرداختی خوش ساخت و پرکشش ارائه کند، نه تنها ایده مورد نظرش درباره تزریق روحیه امید به تماشاگر محقق میشد، بلکه میتوانست از ظرفیت علاقمندان فوتبال برای حضور در سینما نیز بهره مند شود. اما در نهایت حاصل کار اگرچه از نمونههای بسیار ضعیف قبلی بهتر بود، اما چیزی به کارنامه سینمای ورزشی نیفزود و خوشبختانه سازندگانش نیز ادعایی در جلسه پرسش و پاسخ نداشتند.
این درست نقطه مقابل حکایت محمدحسین مهدویان بود که در جلسه مطبوعاتی فیلمش، دفاع بسیاری از فیلم کارنامهاش میکرد.در نهایت معلوم نشد کنایهی «مرد بازنده» معطوف به چه کسی است. به این ترتیب یکی از چهره های موفق و برندهی سینمای ایران در سالهای پیش، از نظر برخی منتقدان در سیمای یک برنده ظاهر نشد.
کار تازه مهدویان یک فیلم پلیسی بود که میکوشید با ارجاع دادن به مسائل سیاسی اجتماعی روز رنگ و بوی تازگی به خود بگیرد. اوج جسارت فیلم در چند کنایه گل درشت به چهرههای سیاسیای بود که طعنه زدن به آنها این روزها جسارتی محسوب نمیشود، چرا که ظاهرا از نظر برخی از قطار خودیها پیاده شده اند.
فیلم مهدویان این بار فاقد آن چیزی بود که همیشه، جذابیت و جسارت فیلمهایش مدیون آن بود، یعنی بازی کردن با خط قرمزها. کارآگاه کلیشهای مهدویان که نمونه موفق آن را در فیلمهای خارجی بسیاری دیدهایم؛ مردی خسته بود که بازی کنترل شده جواد عزتی نیز جذابیت زیادی به آن نمیبخشید. شاید در تدوین مجدد فیلم مهدویان بتواند به ریتم کند فیلم، ضرب آهنگ بهتری بدهد. اما ضعف های فیلمنامه را بخصوص در شخصیتپردازی آدمها نمیتوان چارهای کرد و سازنده فیلم از نظر برخی منتقدان باید بپذیرد که «مرد بازنده» واقعا بهترین فیلم کارنامهاش نیست.
هر چند جشنواره امسال نیز با «بیرو» چندان امیدوارانه کلید نخورد و مهدویان هم نتوانست انتظارات را برآورده کند؛ اما لااقل نحوه برگزاری آن در همین ابتدای کار قابل قبول به نظر میرسید. هم به دلیل برگزاری در برج میلاد که مکان مناسبی برای برگزاری چنین برنامههاییست و هم از منظر بهداشتی که وسعت سالن های انتظار و سالن نمایش فیلم این امکان را میدهد که لااقل در همان روزهای نخست گرفتار اومیکرون نشده و فرصت روایت ماجراهای بعدی جشنواره راهم داشته باشیم.