وقتی افسار قیمت ها از دست دولت در می رود!

وقتی افسار قیمت ها از دست دولت در می رود!

احتمالا شما هم شنیده‌اید که می گویند بهترین اقتصاددانها زنان خانه دار هستند، کسانی که هر روز برای خرید مایحتاج خانه بیرون می روند و تورم را روز به روز به صورت بی واسطه احساس می کنند. البته اینکه زنان بهترین اقتصاددانها هستند، گزاره درستی نیست، بلکه در واقع باید گفت زنان خانه‌دار بهتر از هر کسی می توانند تورم و تاثیر آن را در زندگی روزمره خانواده خود احساس کنند. این مسئله البته تنها مختص به زنان هم نیست، هر یک از ما در موقعیت های مختلف زندگی می توانیم تورم و تاثیرات آن را به شکلی بی واسطه احساس کنیم، بی آنکه الزاما درکی علمی از اقتصاد داشته باشم. بخصوص در این روزگار که تورم حالت لحظه ای پیدا کرده است!

در ایامی که صبح خود را با رشد قیمت دلار آغاز می کنیم و روز خود را با نوسان آن به شب می رسانیم و سرانجام نومیدانه از کشیدن ترمز آن توسط دولت مردان به بستر می رویم و فردا را نیز همین گونه می‌گذرانیم، خدا نکند که گرفتار حادثه ای شویم که گریزی از آن نداشته باشیم. چون شاید بتوانید از پاره‌ای چیزها صرف نظر کنید، همانند برخی جای گوشت را به سویا بدهید، جای برنج مرغوب از لاشه‌ی آن استفاده کنید و از این نوع صرفه جویی کردن ها در حوزه های مختلف زندگی. اما وقتی سويیچ خودرو را می‌چرخانید و پس از چند بار پت پت کردن می‌بینید که خیال راه افتادن ندارد و قرص و محکم سر جای خود ایستاده است، ناچارید خودروی تان را هدایت کنید به سمت تعمیرگاه… راه چاره ای هم نیست. غذای لاکچری نیست که در صورت گران شدن آن را از برنامه روزانه تان حذف کنید، پوشاک هم نیست که فعلا با کهنه اش سر کنید تا در فرصتی مناسب آن را جایگزین کنید. خودرو خراب باید تعمیر شود و گرنه راه نخواهد رفت.

افتادن گذر ما به تعمیرگاههای ماشین، مثل خیلی از حوزه ها می تواند گویای اوضاع اقتصادی کشور در این روزها باشد. در اینجا هم نیازی نیست که اقتصاددان باشیم تا با آمار و ارقام و ضرایب علمی به این نتایج برسیم. یادم هست دوستی می گفت بازار مکانیک ها در این روزها بهتر از دکترهاست! وقتی این را شنیدم خیلی جدی نگرفتم. تا اینکه خودم در این موقعیت قرار گرفتم و دیدم این جمله خیلی هم دور از ذهن نیست. شلوغ بودن سر مکانیک ها طوری شده که امکان ندارد خودرویت را بدون گرفتن وقت قبلی بپذیرند! بنابراین یا باید سراغ تعمیرگاهای بزرگی بروید که بعد از ایستادن چند ساعته در صف طولانی مراجعین کارتان را انجام می دهند یا اینکه سراغ تعمیرگاه های کوچکتر بروید البته با وقت قبلی تا بتوانید بدون معطلی، بیمارتان را به دست معالجه کننده بسپارید!

شلوغی تعمیرگاه ها بیش از هر چیز نشان دهنده نظام بیمار صنعت خودرو ایران است، هم از منظر کیفیت خودروها و هم از منظر قیمت که هیچ نسبت عقلانی‌ای با این کیفیت ها ندارد. به دلیل گران شدن خودرو استفاده کننده ها توانایی آن را نداند که خودروهایشان را هر چند سال نو کنند. پس مجبورند با ماشین های فرسوده خود بسازند. البته متاسفانه کم نیستند ماشینهای مدل روزی که به دلیل کیفیت پایین خودرو ها پای ثابت تعمیرگاه ها هستند. بازار خودرو ایران در انحصار تولیدات بی کیفیت داخلی و بدتر از آن چینی است که به جای آنکه برای خریدار آسایش و راحتی به همراه بیاورند، جان آنها را به لب می رسانند.

اما صرف نظر از بلبشوی حاکم بر تعمیرگاه ها و نرخ های دلبخواهی آنها برای اجرت کار، آنچه بیش از همه آزار دهنده است، بازار خرید لوازم یدکی خودروست. وقتی قدم به این لوازم فروشی ‌ها می گذاری گویی وارد یک صرافی شده ای که فروشنده به صورت لحظه ای در حال رصد کردن قیمت دلار است. وقتی به فروشنده اعتراض می کنید که این قطعه را هفته پیش فلان قیمت خریده اید، خیلی راحت دلیل می آورد که مگر قیمت دلار از آن موقع تا حالا ثابت مانده که قیمت قطعه ما ثابت باشد؟!

اگر بگویید که این قطعه تولید داخل است و یا اینکه شما آن را ازمدتها قبل در فروشگاه دارید… جواب فروشنده بسیار معنا دار است: «توی این بازار هر چیزی را نفروشیم به نفع ماست... جنس هر چی تو انبار بخوابه برای ما بهتره!» گاه برای فروختن یک جنس قیمت به روزش را با بازار و چند فروشگاه دیگر چک کرده و سپس به دست خریدار می دهند.

خلاصه اینکه شاید اقتصاددان نباشیم اما مثل هریک از اعضای این جامعه با پوست و گوشت خود این نابسامانی را احساس می کنیم. چنان که گویی نه افسار دلار که افسار اقتصاد از دست متولیان آن در رفته است.


پست های مرتبط

پیام بگذارید