به گزارش الف؛ پایگاه خبری شبکه "الجزیره" در گزارشی ضمن اشاره به تحولات اخیر منطقه ای در قالب سفر "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه و البته سفر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه به ایران و برگزاری نشست سه جانبه میان رهبران ایران، روسیه و ترکیه در تهران، به این نکته اشاره می کند که جنسِ سیاست در جهان کنونی، چه در حوزه سیاست های منطقه ای و چه جهانی، از قالب های سخت و غیرقابل انعطاف دوران جنگ سرد دور می شود و اکنون ماهیتی هیبریدی و سیال را به خود گرفته است.
در واقع، جنس و ماهیت اتحادهایی که به تازگی در حال شگل گیری هستند، دیگر ساختاری غیر قابل انعطاف ندارند و البته همیشگی هم نیستند و معانی مختلفی را به عرصه سیاست بین الملل ارسال می کنند. الجزیره به طور خاص در این رابطه به معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه اشاره می کند.
الجزیره در این رابطه می نویسد:
«نوع جدیدی از جنگ سرد در چهارچوب روابط روسیه و آمریکا، پس از آغاز جنگ اوکراین، شکل گرفته است. در این چهارچوب، بازیگران و کنشگران مهم و اصلی خاورمیانه ای عملا فاصله خود را از این معادله جدید حفظ کرده و از اینکه سمت و جانبِ یک طرف را به صورت صریح و آشکار بگیرند نیز خودداری می کنند.
این بدان معنا است که اتحادهایِ به شدت راهبردی که موجب قطبی شدنِ منطقه و جهان در طی دوران جنگ سرد شده بودند، اکنون ماهیتی هیبریدی، سیال، عملگرایانه و غیرقابل پیش بینی را پیدا کرده اند. در طی دوران جنگ سرد، منطقه خاورمیانه عمدتا هدفِ مداخلات گسترده خارجی قرار می گرفت و شاهد تحولات پُرتنشی که به صورت مرتب و در فواصل زمانی کوتاه تری اتفاق می افتادند، بود.
جهانِ پسا جنگ سرد حتی برای منطقه خاورمیانه حالتِ غیرمساعد تری را نیز به ارمغان آورده است. در 20 سال اخیر، این منطقه میزبان برخی از مرگبارترین منازعات جهان بوده است. با این حال، همزمان با کم رنگ شدن جنگ های سوریه، یمن، و لیبی و در شرایطی که منازعات منطقه ای به نقاط پایانی و بن بست خود می رسند و نوعی خستگی در میان قدرت های جهانی و منطقه ای از تحولات و تنش های خاورمیانه ظاهر می شود، اکنون شاهد آن هستیم که یک محیط ژئوپلیتیکی جدید در حالِ شکل گیری است.
این چهارچوبِ کلی را به وضوح در جریان نشست اخیر رهبران عرب و آمریکا در شهر جده عربستان و همچنین نشست سه جانبه میان روسیه، ایران و ترکیه در تهران مشاهده کردیم. نشست هفته گذشته در جده عربستان نشان دهنده عدم اعتمادِ حاکم میان آمریکا و شرکایش در منطقه خاورمیانه بود. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در جریان این نشست تلاش کرد تا متحدان عرب خاورمیانه ای آمریکا را قانع سازد که تولید نفتشان را بالا ببرند و همکاری ها با روسیه را نیز متوقف سازند. تلاشی که البته نتایج عینی چندانی را به همراه نداشت.
در این راستا، علی رغمِ درخواست ها و فشارهای واشینگتن، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و مصر، هیچ سیگنالی را به آمریکا ارسال نکردند که مثلا به دنبال متوقف ساختنِ مراودات خود با روسیه در حوزه های انرژی و تجارت هستند. این در حالی است که مثلا در دوران جنگ سرد، اگر آمریکا از همین کشورهای عربی چیزی را می خواست قطعا می توانست به محقق شدن آن فکر کند. در این چهارچوب شاهد بودیم که در دهه 1980 میلادی، عربستان سعودی با قرار گرفتن در سمت(جبهه) آمریکا در قالب جنگ سرد، نه تنها قیمت نفت را به نفع آمریکا و به ضرر شوروی پایین آورد بلکه به بیرون راندن نیروهای شوروی از افغانستان نیز کمک قابل توجهی کرد.
جو بایدن در جریان نخستین سفر خود به عنوان رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه، برخلاف وعده های پیشین خود که تاکید داشت نظام های سیاسی نابهنجار منطقه نظیر عربستان سعودی را تنبیه خواهد کرد، زبان به کام گرفت و سکوتی سهمگین را در راستای منافع ملی کشورش در پیش گرفت. با این حال، عربستان و مصر از پذیرش آنچه آمریکا سعی داشت دیکته کند دوری کردند و حتی کفایت راهبردی آن را با توجه به عقب نشینی تحقیر آمیز واشینگتن از عراق و افغانستان و در عین حال رویه های نامتقارن و بی ثبات آن در دو دهه اخیر، زیر سوال بردند.
زوال نسبی آمریکا و ظهور و اوج گیری مجدد چین و روسیه، عملا متحدان آمریکا را واداشته تا به سمت روابط خارجی سیال و غیراختصاصی(محدود به یک متحد) حرکت کنند. در این راستا حتی شاهدیم که رژیم اسرائیل به عنوان نزدیکترین متحد منطقه ای آمریکا، خواستار دریافت تسلیحات و کمک های مالی از آمریکا است اما به هیچ عنوان کوچکترین توصیه های این کشور را نیز در موضوعات مختلف پذیرا نیست.
اسرائیل علی رغم اینکه نزدیک ترین متحد منطقه ای آمریکا است و در جریان سفر مطنقه ای اخیر بایدن نیز نخستین توقفگاه وی بود، از پذیرش توصیه ها و درخواست های واشینگتن نه فقط در مورد روسیه، بلکه همچنین در مورد ایران و فلسطین نیز طفره رفته و می رود. در واقع، حتی اسرائیل نیز عملا در حال تحقیر ایالات متحده آمریکا است.
همچون اسرائیل، عربستان سعودی و دیگر متحدان منطقه ای آمریکا، ترکیه هم که سعی می کند در میانه شرق و غربِ قرار گیرد، عملا رویه هایی سیال و هیبریدی را در چهارچوب سیاست و روابط خارجی خود نشان می دهد. در جریان نشست اخیر سه جانبه رهبران ایران، روسیه و ترکیه در تهران، ترکیه به عنوان یک عضو ناتو، عملا با رقبا و دشمنان آمریکا به توافقات جدیدی دست یافت و حتی این احتمال نیز مطرح است که شاید روابط دفاعی و تسلیحاتی میان ایران و ترکیه نیز تقویت شود.
پس از آنکه متحدان ترکیه در سازمان ناتو، از فروش سامانه های پدافند هوایی به این کشور خودداری کردند، عملا ترکیه را به دشمن این سازمان تبدیل کردند و آن را به سمت خرید سامانه دفاع هوایی اس 400 از روسیه سوق دادند. از آن زمان تاکنون، عربستان سعودی نیز بر شدت سرکشی های خود در برابر آمریکا افزوده و رایزنی های گسترده ای را با روس ها آغاز کرده تا در نوع خود بتواند سامانه های تسلیحاتی این کشور را خریداری کند.
در عین حال، ایران نیز همچون دیگر کنشگران منطقه ای، در تلاش است تا ماهیتی هیبریدی را به روابط خارجی خود ببخشد. در این راستا، ایران علی رغم اتحاد با چین و روسیه، روند مذاکرات اتمی با غرب را نیز باز گذاشته است. در عین حال، از زمان آغاز جنگ اوکراین، میزان وابستگی روسیه به ایران نیز شدت گرفته و روس ها بواسطه قدرت ایران و با توجه به اینکه روابط نزدیکی با تهران دارند، به دنبال ایجاد یک نیروی متوازن کننده در برابر نفوذ آمریکا و ترکیه در سوریه هستند.
در عین حال، این کنشگران خاورمیانه ای، جدای از خارج از این منطقه، در داخل خاورمیانه نیز روابطی با ماهیت هیبریدی و سیال را دنبال می کنند. دراین چهارچوب شاهدیم که ایران و عربستان علی رغم رقابت های راهبردی خود، در حال پیشبرد مذاکرات مستقیم میان یکدیگر با ماهیت تنش زدایی از روابط دوجانبه نیز هستند. مذاکراتی که البته حامل پیامدهای قابل توجهی برای حل و فصل منازعات منطقه ای در یمن، عراق، سوریه ، لبنان و دیگر مناطق نیز هستند.
در این راستا، شاهد برقرار بودنِ پویایی های مشابهی در روابط ایران و امارات متحده عربی نیز هستیم. از این منظر، امارات همزمان با عادی سازی روابط خود با نظام سیاسی سوریه و خارج کردن نیروهایش از یمن، روابط راهبردی و امنیتی خود را با ایران نیز افزایش قابل توجهی بخشیده است. جالب اینکه همین امارات در حال توسعه روابط با اسرائیل نیز است.
در این چهارچوب، به طور کلی اینطور به نظر می رسد که پویایی های ژئوپلیتیکی جدید هیبریدی، هیچ شباهتی به روابط سخت و غیرقابل انعطافِ دوران جنگ سرد ندارند. انتظار می رود که این تغییرات جدید، تا حد زیادی بادوام و البته جهانی باشند(صرفا به منطقه خاورمیانه محدود نخواهند بود). به بیان دیگر، انتظار می رود که در ادامه راه، شاهد آن باشیم که دولت های بیشتری پیروِ سیاست ها و روابط هیبریدی و سیال شوند. این موضوع در کلیتِ خود دینامیسم های جهانی و منطقه ای را پیچیده تر می کند و البته انجام پیش بینی درمورد روندهای آتی در سیاست منطقه ای و جهانی را نیز سخت تر خواهد کرد.
در این چهارچوب، یک سوال اساسی مطرح می شود: آیا چرخش جهان از سیاست های سخت و غیرمنطعفِ مرتبط با سیاست قدرت های بزرگ، به سمت سیاست های هیبریدی، ایجاد کننده صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه خواهد بود؟ در پاسخ می توان گفت شاید این سیاست ها میزان بی ثباتی در داخل و میان دولت ها را برای مدتی کاهش دهند، با این حال تا زمانی که چالش های اساسی و بنیادین نظام های سیاسی خاورمیانه ای به نحو درستی مخاطب قرار نگیرند و حل نشوند، چرخه بی ثباتی و خشونت نیز همچنان ادامه دار خواهد بود.»
لینک:
https://www.aljazeera.com/opinions/2022/7/21/the-middle-east-from-hyper-to-hybrid