به گزارش الف؛ همزمان با فرارسیدنِ "ماه مبارک رمضان" و افزایش حضور فلسطینی ها در مسجد الاقصی و متعاقبا برخورد خشن نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی با مسلمانان فلسطینی و هتک حرمت مسجدالاقصی، بار دیگر سطح تنش ها میان تل آویو و مقاومت فلسطین به اوج خود رسیده است. در این راستا، "حماس" و "جهاد اسلامی" به اسرائیل در مورد رویه های غلط آن در هتک حرمت مسجدالاقصی و زائران آن هشدار داده و در اقدامی بی سابقه، به تازگی اقدام به شلیک بیش از 30 راکت به سمت دریا کرده اند تا به نوعی از این طریق، جدیت و آمادگی رزمی خود را به رخ دشمنِ صهیونیست بکشند( در این رابطه حتی اخباری دال بر شلیک موشک به مناطق صهیونیستنشین اطراف نوار غزه نیز منتشر شده است).
در نقطه مقابل، صهیونیست ها همچنان به رویههای خشونت آمیز خود ادامه می دهند و در این چهارچوب، برخی ناظران و تحلیلگران در مورد وقوع جنگی تمام عیار نظیر آنچه در ماه میِ سال 2021 میان مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم صهیونستی شاهد آن بودیم، هشدار میدهند. "ابوالفضل ولایتی"، دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل خاورمیانه،در گفتگو با الف به بررسی علل و پیامدهای اوج گیری مجددِ سطح تنش ها میان فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی(تحت تاثیر تحریکات اسرائیلی ها) پرداخته است.
در روزهای اخیر، بار دیگر شاهد اوج گیری درگیری ها و تنش ها میان فلسطینی ها و نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی بویژه درمسجد الاقصی بوده ایم. مساله ای که نگرانی ها در مورد آغاز یک جنگ تمام عیار جدید میان تل آویو و جریان مقاومت در نوار غزه را به اوج خود رسانده است. ریشه ها و علل درگیریهای اخیر را در چه می بینید؟
در پاسخ به سال شما باید بگویم که اساسا تنش ها و اصطکاکات میان ملت فلسطین و اسرائیلی ها، سابقه ای دیرینه دارد و مساله ای ریشه دار است و به اشغال 74 ساله سرزمین های فلسطینی به دست رژیم اسرائیل بر میگردد. در این راستا، در طول این 74 سال، گروه های فلسطینی با اندیشه "پان عربیسم" و در پیش گرفتن رویه هایی نظیر گفتگو و مذاکراه با طرف اسرائیلی در قالب های همچون مذاکرات اسلو، کمپ دیوید یک و دو، آناپولیس و غیره، عملا نتوانسته اند به حقوق حقه خود دست پیدا کنند. اسرائیلی ها نیز به طور روزمره و بیش از پیش، حقوق فلسطینی ها را ضایع و اساسا دنبال حل مشکلاتی نظیر مساله آوارگان فلسطینی نیستند و به نحو گسترده ای به شهرک سازی های غیرقانونی خود هم ادامه می دهند و به بیت المقدس شرقی نیز تعدی می کنند و عملا فضایی را ایجاد کرده اند که راه های دسترسی بیت المقدس شرقی و کرانه باختری را از طریق شهرک سازیهای آن ها مسدود می سازد.
این سلسله عوامل زمینه های اصلیِ اوج گیری شرایط بحرانی کنونی بویژه در مسجدالاقصی و میان فلسطینی ها و رژیم اسرائیل شده اند. با این حال، باید توجه داشت که برخی عوامل نیز به صورت مقطعی در حکم کاتالیزور عمل می کنند. به عنوان مثال، همزمانی این رویدادها با ماه مبارک رمضان که در این ماه، فلسطینی ها به صورت طبیعی تلاش بیشتری جهت حضور گسترده در اماکن مقدس "حریم شریف"(متشکل از مسجد الاقصی، قبه الصخره، قبه السلسله و همچنین چهار مناره) انجام می دهند و البته محدودیت هایی که اسرائیلی ها در این رابطه علیه فلسطینی ها وضع می کند و در عین حال، همزمانیِ اعیاد فلسطینی ها در ماه مبارک رمضان با اعیاد مسیحیان با عنوان "عید پاک" و "عید پسحِ" یهودیان که تصادفا هر 33 سال این اعیاد با یکدیگر تلاقی و برخورد دارند، همه و همه موجب شده اند تا یهودیها در شرایط کنونی حضور پررنگ تری در حرم شریف داشته باشند و با پشتیبانی نیروهای امنیتی صهیونیست از آنها، عملا رویاروییها میان فلسطینی ها و رژیم اسرائیل و یهودیان تشدید شده است.
در این راستا، ورود نظامیان اسرائیلی به حرم شریف، خود موجب به اوج رسیدن نارضایتی های فلسطینی ها و کشورهای اسلامی، و حتی کشورهای غیراسلامی شد(حتی برخی اروپایی ها نیز این اقدام اسرائیل را محکوم کردند) و در نتیجه شاهد بودیم که حماس و مقاومت اسلامی، اسرائیل را تهدید کردند. تهدیدی که 10 ماه پیش نیز از سوی مقاومت اسلامی فلسطین عملیاتی شد و حماس در قالب آن علیه اسرائیل دست به اقدام نظامی زد و در نتیجه، جنگی 11 روزه میان دو طرف به راه افتاد.
با در نظر گرفتن سطح و روند تنش های جاری، آیا احتمال وقوع جنگی تمام عیار میان رژیم صهیونیستی و جریان مقاومت در نوار غزه نظیر آنچه در ماه میِ سال 2021 شاهد آن بودیم، وجود دارد؟
از زمانی که حماس در نوار غزه دستِ بالا را در اختیار داشته است، ما شاهد یک سلسله جنگ های مختلف میان این جنبش با رژیم اسرائیل در موقعیت های مختلف بوده ایم. از این رو، محتمل است که یکچنین اتفاقی مجددا نیز رخ دهد. اضافه بر این، جریان مقاومت در فلسطین، پس از ضعف مفرطِ جریان فتح و تشکیلات خودگرادن فلسطینی در احقاق حقوق حقه ملت فلسطین، عملا در جایگاه بهتری از حیث طرح این ادعا قرار دارد که بخواهد خود را نماینده واقعی ملت فلسطین معرفی کند. در این چهارچوب، دیدگاه این جریان مبنی بر اینکه مبارزه و نَه سازش با اسرائیل، تنها راهِ استیفای حقوق ملت فلسطین هست نیز عملا از توجیه و بنیان منطقی بیشتری در میان فلسطینی ها(با توجه به روند تحولات تاریخی) برخودار است.
از این رو، وقوع یک درگیری نظامیِ جدید میان مقاومت اسلامی فلسطین و اسرائیل به هیچ عنوان بعید نیست. مضافا اینکه در طول بیش از 70 سال اشغال فلسطین توسط اسرائیل، ما شاهد سلسله انتفاضه هایی بوده ایم که دو مورد از آن ها بیش از همه معروف شدند. یکی انتفاضه سال 1987 و دیگری انتفاضه سال 2000. هر دوی این انتفاضه ها در مراحلی اتفاق افتادند که فلسطینی ها در مواجهه با اسرائیل و احقاق حقوق خود دچار احساس یاس و ناامیدی شده بودند. در انتفاضه اول، اساسا فلسطینی ها از تمسک به اندیشه های ملی گرایانه و پان عربیسم در مبارزه با اسرائیل ناامید شده بودند. انتفاضه دوم نیز که اساسا به "انتفاضه الاقصی" معروف بود تا حد زیادی ریشه در هتک حرمتی داشت که اسرائیلیها علیه مسجد الاقصی روا داشتند. از این رو، احتمال اینکه بار دیگر شاهد درگیری و تنش میان اسرائیل و فلسطینی ها بویژه با حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه باشیم، کم نیست.
با این حال، موانعی نیز پیش رویِ هر دو طرف است. حماس می داند که در صورت وقوع یک جنگِ جدید، شدت تحریم ها و محاصره اقتصادی و خرابی ها در باریکه غزه، افزایش خواهد یافت و اسرائیل هم دردسرهای خاص خود را دارد. مثلا این رژیم به دنبال توسعه روابط خود با کشورهای عربی و سرپوش نهادن بر رویه هایش در رابطه با ملت فلسطین و تضییع حقوق آن هاست( این در حالی است که هرگونه درگیری اسرائیل با فلسطینی ها، بار دیگر این رژیم را وادار می کند تا با فشارهای بین المللی، به حقوق آن ها گردن نهد). از این رو، آغاز یک جنگ جدید با حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه، تا حد زیادی می تواند روند عادی سازی رژیم اسرائیل با برخی رژیم های عربی را دچار چالش کند و در عین حال جامعه جهانی نیز از اسرائیلی ها به صورت جدی خواهد پرسید که اساسا این رژیم چه اقدامی را جهت احترام گذاشتن به حقوق فلسطینی ها انجام داده است که اکنون این انتظار را دارد که فلسطینیها به صورت مسلحانه با آن مبارزه نکنند؟
آیا تنش های جاری در اراضی اشغالی می تواند بار دیگر به جلوه ای از اتحاد و اشتراکِ منافع گروه های سیاسی و جمعیتی مختلف فلسطینی(چه در کرانه باختری، چه نوار غزه و چه در قلب اراضی اشغالی) در مواجهه با رژیم اسرائیل تبدیل شود؟
بله اساسا تنش جاری میان اسرائیل و فلسطینی ها نیز تا حد زیادی ریشه در چهار عملیات مدت اخیر علیه اسرائیلی ها در اراضی اشغالی دارد که دو عملیات توسط عرب هایی که تابعیت اسرائیل را نیز دارند(این ها به عربهای سال 1948 معروفند) صورت گرفت و دو عملیات دیگر نیز توسط فلسطینی هایی صورت گرفت که در اردوگاه های شهر جِنین ساکن بودند. این بدان معناست که شروعِ اقدامات ضداسرائیلی، از سوی حماس و جهاداسلامی صورت نگرفته بلکه دیگر گروه های جمعیتی فلسطینی(عرب هایی که تابعیت اسرائیل را دارند و در قلب اراضی اشغالی زندگی می کنند، و عرب های ساکن کرانه باختری) این عملیات ها را انجام دادند.
هر دو هم در پیشبرد این عملیات ها دلایل خاص خود را دارند. وجه اشتراک آن ها در این است که تصور می کنند اساسا فلسطینی ها از طریق مذاکره، گفتگو و میانجیگریِ آمریکاییها و یا اتحادیه اروپا و حتی روس ها، نتوانسته و نمیتوانند به کمترین حقوق خود دست پیدا کنند. آن ها اکنون شاهد هستند که در بخش های مختلف اراضیاشغالی، حقوق فلسطینی ها به طرق مختلف نظیر شهرک سازی های غیرقانونی تضییع شده، مرزهای بینالمللی کرانه باختری با اردن هم از سوی اسرائیل مورد احترام قرار نگرفته اند، دسترسی به "حرم شریف" محدود شده و برخوردهای خشونت آمیزی زیادی با فلسطینی ها از سوی رژیم اسرائیل نیز انجام می گیرد.
با این حال، این گروه ها انگیزه های متفاوتی هم دارند. به عنوان مثال، عرب هایی که تابعات اسرائیل را دارند در طول بیش از هفت دهه اخیر از اشغال سرزمین های خود: با تبعیض های گسترده از سوی اسرائیلی ها رو به رو بودهاند، جایگاه اجتماعی به مراتب پایین تری داشتند و بیشتر نقش های سطح پایینِ اجتماعی به آن ها داده می شود و بویژه قانون اخیری که در پارلمان اسرائیل تصویب شد و این رژیم را به مثابه رژیمی یهودی در نظر می گرفت هم عملا عرب هایی که تابعیت اسرائیلی دارند را به رسمیت نمی شناسد و آن ها را بیش از پیش سرکوب و در امور مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به حاشیه می راند. از این رو، این گروه های جمعیتی فلسطینی دچار نوعی سرخوردگی شدهاند و اکنون به دنبال احیای هویت عربی و اسلامی خود برآمده اند.
در کرانه باختری نیز به طریق مشابه چون بخش اعظمی از فلسطینی ها آواره هستند و نسل در نسل نیز این وضعیت را داشته اند و از طرفی با فساد گسترده در تشکیلات خودگردان و مشکلات گسترده اجتماعی و اقتصادی نیز رو به رو هستند، همه و همه آن ها را به این سمت رهنمون کرده اند که اگر واقعا در پی احقاق حقوق حقه خود هستند، هیچ راهی الا مبارزه و درگیری مستقیم با رژیم اسرائیل ندارند زیرا گفتگو و مصالحه با این رژیم، تاکنون هیچ چیزی را عاید آن ها نکرده است.
از سویی باید توجه داشته باشیم که نظرسنجی ها نیز به نحو روزافزونی از افزایش محبوبیت حماس درکرانه باختری حکایت دارند. نمود بارز این مساله را هم می توانیم در این مساله ببینیم که از سال 2006 میلادی که انتخابات در فلسطین برگزار شد و حماس اکثریت آرا را به دست آورد اما جریان فتح زیر بار نتیجه انتخابات نرفت و به یک شکاف سیاسی در جامعه فلسطین دامن زد، تا به امروز، تشکیلات خودگران قویا از برگزاری هرگونه انتخاباتی پرهیز می کند و دلیل اصلی آن نیز این است که می ترسد مبادا حماس پیروز انتخابات شود. بویژه اکنون که محمود عباس نیز بیماری سختی دارد و رقابت سنگینی هم در تشکیلات فتح جهت جانشینی وی وجود دارد، موجب شده تا اساسا آن ها از برگزاری انتخابات خودداری کنند. همه این مسائل موجب شده اند که میزان تمایل به جریان مقاومت در برابر رویه های اسرائیل، به نحو قابل ملاحظه ای در میان فلسطینی های ساکنِ کرانه باختری(بویژه بیت المقدس) و آن هایی که تابعیت اسرائیل را نیز دارند، به نحو قابل ملاحظه ای افزایش یابد و فضا به نحوی پیش رود که اساسا نوعی اشتراک در رویه میان گروه های جمعیتی، سیاسی و نظامی فلسطینی در بحث مواجهه و مقابله با اسرائیل شکل گیرد.