«جنگ اوکراین را نباید جنگی ساده میان دو کشور یعنی روسیه و اوکراین در نظر گرفت. این جنگ، جنگی فکری، ایدئولوژیک و در سطح قدرت هایِ اصلی نظام بین الملل است که بدون تردید، تبعات منطقه ای و بینالمللی خاصی را نیز به همراه خواهد داشت و می تواند فصلی جدید را حتی در چهارچوب معادلات نظام بینالملل رقم زند.»
به گزارش الف؛ بالاخره پس از طرح گمانه زنی های مختلف در مورد حمله کردن و یا نکردنِ روسیه به اوکراین، مسکو به این کشور حمله کرد. در مدت اخیر، جریان های رسانه ایِ بین المللی با طیف گسترده، پُرنوسان و بعضا متناقضی از موضع گیری ها در مورد بحران اوکراین و آغاز جنگی قریب الوقوع رو به رو بودند. به عنوان مثال در برهه ای، در شرایطی که "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا از حمله روسیه به اوکراین در بازه زمانی 48 ساعت آتی خبر می داد، برخی منابع در کاخ کرملین می گفتند که پوتین به موضع گیری هایی از این دست می خندد و با آن ها به مثابه جوک رفتار می کند.
با این همه، در روزهای اخیر و در پی اوج گیریِ برخی تنشها در شرق اوکراین و متعاقبا خطابه جنگی "ولادیمیر پوتین" که تحرکات در شرق اوکراین را به مثابه نمودهایی عینی از تنشزایی دولت اوکراین، نیروهای همراه با آن و بویژه آمریکا ارزیابی کرد، بالاخره جنگِ اوکراین آغاز شد. در همان ساعات اولیه صبح امروز، اوکراین شاهد حملات گسترده سایبری به مراکز و تاسیسات مهم زیرساختی خود بویژه در بانک ها و سایت های نظامی بود(حملاتی که البته در روزهای اخیر نیز انجام شده بودند) و در عین حال، ستون های تانک و نیروی زمینی روسیه نیز پیشروی هایی را در خاک اوکراین آغاز کردند و یگان های موشکی و هوایی ارتش روسیه هم مراکز مهم نظامی و دولتی اوکراین را هدف حملات خود قرار دادند.
در این چهارچوب، توجه به چند نکته اساسی پیرامون بحرانِ جدید ایجاد شده در عرصه روابط بین الملل(جنگ اوکراین) کاملا ضروری به نظر می رسد و اساسا این مساله می تواند در پیش بینی روندها و تحولات آتی راهگشا باشد.
1: جنگ اوکراین از مدت ها قبل آغاز شده بود
تاریخ دقیقِ شروع جنگ اوکراین را نباید آغازین ساعات روز جاری دانست بلکه برعکس، این جنگ از روزها و حتی ماه های اخیر آغاز شده بود. در واقع، این جنگ زمانی آغاز شد که کشورهای غربی و بویژه آمریکا و رهبران اروپایی، مدام از قریب الوقوع بودنِ حمله روسیه به اوکراین سخن گفتند. اتفاقی که اوکراینی ها را به دلیل آسیبهای مهلک اقتصادی و اجتماعی یکچنین موضع گیری هایی، عملا فلج کرد.
نباید فراموش کرد که در روزهای اخیر، دیپلمات های غربی و سفارتخانه های کشورهای متبوع آن ها یکی پس از دیگری مراکز دیپلماتیک خود را دراوکراین تعطیل کردند و از اتباع خود خواستند تا هر چه سریعتر خاک اوکراین را ترک کنند. این در حالی است که همین کشورها ادعا دارند که نزدیکی ترین متحدانِ دولت اوکراین هستند. این رویه تا بدانجا به اوکراین خسارت زد که "ولادیمیر زیلِنسکی" در جریان یک گفتگوی تلویزیونی به صراحت از کشورهای غربی انتقاد کرد و گفت: "آن ها با این کار خود در اوکراین ایجاد ترس و وحشت می کنند و این مساله برای اوکراین و زندگی اجتماعی و اقتصادی آن یک سَم است". رویکردی که موجب شد تا اوکراین نیز در میدان عمل به باشگاه کشورهایی بپیوندد که متحد آمریکا بوده اند اما واشنگتن در روز مبادا، نَه تنها به آن ها کمک نکرده بلکه عملا پشتشان را نیز خالی کرده است. شاید نقطه اوج این مساله را بتوان در موضع گیری رئیس جمهور آمریکا و مقام های پنتاگون دید که تاکید کردند آمریکا جهت کمک به دولت اوکراین، نیروهای ویژه خود را از لهستان وارد خاک اوکراین نخواهد کرد.
جدای از این ها، تاریخ دقیق شروع جنگ اوکراین همان زمانی بود که غرب و بویژه آمریکا در قالب ناتو، به وعدههای امنیتی خود در قبال روسیه عمل نکردند و پیشروی هایی را به سمت جبهه شرق و روسیه، و مخصوصا در خاک اوکراین انجام دادند. مساله ای که ولادیمیر پوتین پیشتر نیز به آن اشاره کرده بود و تاکید داشت که "آمریکا و غرب در این زمینه روسیه را فریب داده اند". موضوعی که عملا موجب شد تا روسیه برای حراست از منافع امنیتی خود و مقابله با روندهای آتیِ محاصره شدنش توسط ناتو، مجبور به اتخاذ تصمیمات سخت و شروعِ جنگ اوکراین شود.
2: جنگ اوکراین، جنگی در سطح رقابت های ابرقدرتی در نظام بین الملل است
باید توجه داشت که جنگی اوکراین جنگی ساده میان دو کشورِ روسیه و اوکراین نیست. این جنگ، جنگی در سطح قدرت های اصلی نظام بین الملل است. روس ها مدت هاست که نسبت به مداخلات و رویه های نامناسب غرب و بویژه آمریکا در اوکراین شکایت دارند و خواستار توقف این روندها بوده اند. سیاست گذاران آمریکایی نیز مدتهاست که اوکراین را به مثابه خاکریزی جهت کنترل و متوقف کردنِ حرکت روسیه به سمت تبدیل شدن به یک قدرت تمام عیار جهانی ارزیابی کرده و می کنند. حتی "جان میرشایمر" متفکر سرشناس آمریکایی حوزه روابط بین الملل نیز معتقد است که کشورهایی نظیر چین و روسیه، قدرت های ناراضی از نظام بین المللِ موجود در جهان هستند(نظام بین المللی که غرب محور است و امتیازات را به نحوی نامتناسب با قدرت کشورها تقسیم و توزیع می کند) و اساسا خیزش جهانی آن ها، ابتدا از محیط منطقهایشان اتفاق می افتد.
در این راستا، چالش اوکراین برای روسیه و تایوان برای چین، در سال های اخیر تا حد زیادی از سوی کشورهای غربی مدیریت شده و بویژه آمریکا سعی داشته تا با حمایت های خود از این دو بازیگر، مسکو و پکن را در مسیر قدرت گیری جهانیِ آن ها کنترل کند. در این چهارچوب، شاهدیم که چین نیز به دقت تحولات اوکراین را رصد می کند و حتی به تازگی از این حمله حمایت نیز کرده است. مساله ای که در نوع خود می تواند حاکی از این باشد که احتمالا در آینده نزدیک شاهد وقوع تحولات بیشتری بویژه از سوی چین در قبال تایوان نیز خواهیم بود. البته که در این میان، نوعِ واکنش غرب به حمله روسیه به اوکراین نیز می تواند تاثیر بسزایی درمحاسبات راهبردی پکن و تحلیل های هزینه-فایده آن داشته باشد.
به طور کلی، نتیجه نهایی جنگ اوکراین، می تواند حامل تاثیرات قابل توجهی به ویژه در سطح قدرت های اصلی نظام بین الملل و ورق خوردنِ فصلی جدید در عرصه معادلات و آرایشِ قدرت های بین المللی باشد. کما اینکه حتی احتمال می رود که جهان بار دیگر با دوره ای از جنگ سردِ بین المللی نیز رو به رو شود و مجددا شاهد برجسته شدن قطب بندی های سیاسی در عرصه نظام بین الملل باشد.
3: جگ اوکراین و تاثیرات قابل توجه بر معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه
شاید یکی از آنی ترین تاثیرات جنگ اوکراین را در منطقه خاورمیانه شاهد باشیم. بدون تردید این جنگ می تواند پیام های ویژه ای را برای معادله هسته ای ایران و مذاکرات جاری هسته ای در وین که با محوریت احیای توافق برجام صورت می گیرد، به همراه داشته باشد. تردیدی نیست که حمله کنونی روسیه به اوکراین تا حد زیادی همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، قطب بندی های سیاسی بین المللی را تقویت خواهد کرد. در این چهارچوب و در فضایی که احتمالا روسیه نیز با تحریم های گسترده غرب رو به رو خواهد شد، اساسا گرایشِ روسیه و چین به سمت بازیگری نظیر ایران بیشتر خواهد شد. مساله ای که می تواند دستِ ایران را در امتیازگیری از طرف های غربی باز و باز تر کند و در عین حال، مراودات تجاری ایران با کشورهای مذکور را نیز به دلیل اینکه اساسا دیگر آن ها هراسی از دور زدنِ تحریم های آمریکا ندارند، تقویت کند(زیرا خودِ آن ها اکنون با تحریم های قابل توجه غرب رو به رو هستند).
در عین حال، این جنگ علیه منافع بازیگرانی نظیر اسرائیل است. تل آویو سال هاست که هم با آمریکا و هم روسیه روابط گرمی را دارد و در موارد مختلفی نظیر پرونده سوریه، از چراغ سبز روس ها در انجام آزادانه حملات هوایی به خاک سوریه و همچنین منتقل کردن دغدغه های خاص خود در معادله اتمی ایران به این کشور(روسیه) سود می برد. شکی نیست که جنگ اوکراین و اوج گیری تنش ها میان روسیه و غرب(مخصوصا آمریکا) موجب خواهد شد تا اسرائیل از این بازیِ دوگانه خود باز بماند و راهی جز انتخاب شریک واقعی خود نداشته باشد. مساله ای که بدون تردید حامل خسارت هایی سنگین برای اسرائیل است و می تواند به نفع دیگر بازیگران منطقه ای نظیر ایران و به طور کلی محور مقاومت باشد.
جنگ اوکراین همچنین می تواند متحدان آمریکا در منطقه خارومیانه و به طور خاص خلیج فارس را نیز به شدت از واشنگتن ناامید سازد زیرا پس از سقوط دولت دست نشانده آمریکا در افغانستان به دست طالبان(و عدم حمایت آمریکا از آن) و رها شدنِ متحدان این کشور(آمریکا) نظیر عربستان سعودی در منطقه(با توجه به اعلام موضع دولت بایدن مبنی بر کاهش تعهدات نظامی این کشور در خاورمیانه و حتی خارج کردن ادوات نظامی خود مخصوصا از عربستان)، معادله اوکراین جدیدترین نمونه ای است که نشان می دهد اساسا آمریکایی ها برای متحدان بینالمللی خود ارزش چندانی را قائل نیستند و حاضر نیستند در شرایط بحرانی به دادِ آن ها برسند. این مساله موجب خواهد شد تا کشورهای منطقه خارومیانه که متحد آمریکا هستند، در سبک و سنگین کردن های سیاسی خود ارزیابی های مجددی انجام دهند. مساله ای که تا حد زیادی ریشه در بی اعتبار شدن آمریکا و غرب نزد آنها و رو به رو شدنشان با واقعیت های جدید میدانی در عرصه های منطقه ای و بین المللی دارد.
4: راهبرد غرب فرسایشی کردن جنگ و تنش در اوکراین خواهد بود
غرب که شاهد حمله روسیه به اوکراین است و نتوانسته مانع از وقوع از این بحران شود، اکنون راهبرد اصلی خود را جدایِ از وضع تحریم های گسترده علیه روسیه که در نوع خود می تواند اتحاد بیشتر بلوک شرق در برابر آن را در پی داشته باشد، بر فرسایشی شدن و در عین حال باتلاقی کردنِ جنگ اوکراین برای روسیه تاکید خواهد داشت. در شرایط کنونی بر اساس نظرسنجی هایی که در روسیه انجام شده و رسانه های مختلف بین المللی نیز به آن ها استناد می کنند، میزان محبوبیت پوتین(در روسیه) در بحبوحه جنگ اوکراین، به شدت افزایش یافته است. این در حالی است که اگر جنک اوکراین ماهیتی فرسایشی به خود بگیرد و تلفات روس ها در این جنگ بالا رود، امکان معکوس شدنِ این روند وجود دارد و این مساله عملا می تواند موجب تضعیف موقعیت پوتین و تیم همراه وی در قدرت شود.